• (1)تعریف: to overthrow or destroy, or cause the destruction of (an established authority, esp. a national government). • مترادف: overthrow, topple, undermine • مشابه: conquer, depose, displace, oust, overpower, sabotage, vanquish
- He was arrested for attempting to subvert the government.
[ترجمه گوگل] او به دلیل تلاش برای براندازی دولت دستگیر شد [ترجمه ترگمان] او به دلیل تلاش برای براندازی دولت دستگیر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to undermine the character, loyalties, or principles of (a person, institution, or the like); corrupt. • مترادف: corrupt, degrade, demoralize, pervert • مشابه: debase, deprave, lower, ruin, sabotage, undo, warp
- By her actions, she has subverted all that our club stands for.
[ترجمه گوگل] او با اقدامات خود تمام آنچه باشگاه ما برای آن مطرح است را زیر و رو کرده است [ترجمه ترگمان] با اعمال او، او همه that را که اعضای باشگاه ما به آن تعلق دارند را در اختیار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the communist conspiracy to subvert the government
نقشه ی کمونیست ها برای سرنگون کردن دولت
2. their agents are trying to subvert our regime
عوامل آنها می کوشند که حکومت ما را فرو بپاشند.
3. I subvert the whole world just to straighten your reflection.
[ترجمه گوگل]من تمام دنیا را زیر و رو می کنم تا انعکاس تو را صاف کنم [ترجمه ترگمان]من کل دنیا رو برای درست کردن your به هم زدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The rebel army is attempting to subvert the government.
[ترجمه گوگل]ارتش شورشی در تلاش است تا دولت را سرنگون کند [ترجمه ترگمان]ارتش شورشی در تلاش است تا دولت را واژگون کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I subvert the entire world, only to straighten out your reflection.
[ترجمه گوگل]من تمام دنیا را زیر و رو می کنم، فقط برای اینکه انعکاس تو را صاف کنم [ترجمه ترگمان]من کل دنیا رو نابود می کنم، فقط برای اینکه reflection رو درست کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The rebellious troops attempted to subvert the present government.
[ترجمه گوگل]نیروهای شورشی سعی در براندازی دولت فعلی داشتند [ترجمه ترگمان]نیروهای انقلابی تلاش کردند دولت کنونی را تضعیف کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In joint athletics, girls subvert the masculinity of the weaker or slow-developing boys without gaining significant athletic reward themselves.
[ترجمه گوگل]در دو و میدانی مشترک، دختران مردانگی پسران ضعیفتر یا با رشد آهستهتر را از بین میبرند، بدون اینکه خودشان پاداش ورزشی قابل توجهی کسب کنند [ترجمه ترگمان]در ورزش های مشترک، دختران بین پسران ضعیف تر و رو به رشد را واژگون می کنند بدون این که خود پاداش ورزشی قابل توجهی کسب کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Yet he failed to subvert even his vulnerable neighbour.
[ترجمه گوگل]با این حال او نتوانست حتی همسایه آسیب پذیر خود را زیر و رو کند [ترجمه ترگمان]با این حال، او نتوانست حتی همسایه آسیب پذیر خود را واژگون کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Coercion and domination subvert the integrity of love by creating power relationships that are its antithesis.
[ترجمه گوگل]اجبار و سلطه با ایجاد روابط قدرت که نقطه مقابل عشق است، تمامیت عشق را زیر و رو می کند [ترجمه ترگمان]Coercion و سلطه گری، یکپارچگی عشق را با ایجاد روابط قدرت، که متضاد آن است، واژگون می سازند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. To subvert them would be to incite peasant revolts even more threatening than those which punctuated the eighteenth century.
[ترجمه گوگل]براندازی آنها به معنای برانگیختن شورش های دهقانی است که حتی از شورش هایی که در قرن هجدهم نقطه گذاری شد، تهدیدآمیزتر است [ترجمه ترگمان]برای واژگون کردن آن ها، شورش دهقانان حتی خطرناک تر از آن چه بود که در قرن هجدهم دیده می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Do school counselors subvert young children?
[ترجمه mojtabaa hn] آیا مشاورین مدرسه کوکان خردسال را ویران می کنند؟
|
[ترجمه گوگل]آیا مشاوران مدرسه کودکان خردسال را برانداز می کنند؟ [ترجمه ترگمان]آیا مشاوران مدرسه کودکان خردسال را واژگون می کنند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They then tend to subvert their indicators by trading when the signal is not entirely clear.
[ترجمه گوگل]سپس در زمانی که سیگنال کاملاً واضح نیست، آنها تمایل دارند اندیکاتورهای خود را با معامله کردن زیر و رو کنند [ترجمه ترگمان]سپس آن ها تمایل دارند که شاخص های خود را با مبادله در زمانی که سیگنال کاملا مشخص نیست، واژگون کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. US visa policy that they themselves tried to subvert.
[ترجمه گوگل]سیاست ویزای آمریکا که خودشان سعی کردند آن را خراب کنند [ترجمه ترگمان]سیاست ویزای ایالات متحده که خود آن ها سعی در واژگون کردن آن کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Marx and Post - modernist both subvert traditional concept of subject.
[ترجمه گوگل]مارکس و پست مدرنیست هر دو مفهوم سنتی سوژه را زیر و رو می کنند [ترجمه ترگمان]Marx و Post هر دو مفهوم سنتی موضوع را واژگون می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. US lawmakers have done little to subvert the romance between their citizens and their automobiles.
[ترجمه گوگل]قانونگذاران ایالات متحده برای برهم زدن روابط عاشقانه بین شهروندان و اتومبیل هایشان کار چندانی انجام نداده اند [ترجمه ترگمان]قانونگذاران ایالات متحده کمی تلاش کرده اند تا رابطه عاشقانه بین شهروندان و اتومبیل ها را واژگون سازند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• undermine, overthrow, destroy, cause the ruin of, corrupt to subvert something means to destroy its power and influence; a formal word.
پیشنهاد کاربران
1. برانداختن. واژگون کردن 2. سست کردن. متزلزل کردن مثال: their purpose was to subvert the economy قصد آنها این بود که اقتصاد را متزلزل کنند.
Subvert means to undermine or weaken something, particularly an established authority or system. It involves challenging or overthrowing the existing order in a secretive or indirect way. تضعیف کردن یا تحلیل بردن چیزی، به ویژه یک اقتدار یا سیستم مستقر. ... [مشاهده متن کامل]
این شامل به چالش کشیدن یا سرنگونی نظم موجود به روشی پنهانی یا غیرمستقیم است. مثال؛ The group planned to subvert the government’s control by spreading dissent among the citizens. In a social context, one might say, “The artist’s work subverts traditional gender roles and expectations. ” A critic might argue, “The media’s biased reporting is subverting public trust in journalism. ”
** در کل: تخریب و سرنگون سازی یا براندازی چیزی از طریق تضعیف کردن تدریجی پایه های آن ، یا مقابله با آن ۱ - سرنگون کردن، برانداختن، از قدرت برکنار کردن overthrow ۲ - تخریب کردن ( تدریجی و مخفیانه ) ... [مشاهده متن کامل]
destroy sabotage, erode, corrupt ۳ - تضعیف کردن، سست کردن weaken، undermine ۴ - مانع شدن، سد کردن، سنگ اندازی کردن hinder، counteract