subtlety

/ˈsətəlti//ˈsʌtlti/

معنی: زیرکی، نرمی، لطافت، باریک بینی، تیزبینی و مهارت
معانی دیگر: ظرافت، ریزه کاری، موبینی، ظریف انگاری، نازک انگاری، ناهمفشردگی، عدم تراکم، بسط، فندگری، حیله گری، موشکافی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: subtleties
(1) تعریف: the quality or condition of being subtle.

- The subtlety of the spices used in the soup allows the flavors of the vegetables to come through.
[ترجمه گوگل] ظرافت ادویه های استفاده شده در سوپ باعث می شود طعم سبزیجات از بین برود
[ترجمه ترگمان] ظرافت ادویه که در سوپ به کار می رود، طعم سبزیجات را برای رسیدن به آن فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her husband loves slapstick comedy, but she prefers comedy with a bit more subtlety.
[ترجمه گوگل] شوهرش عاشق کمدی اسلپ استیک است، اما او کمدی را با کمی ظرافت بیشتر ترجیح می دهد
[ترجمه ترگمان] همسر او کمدی را دوست دارد، اما او کمدی را با کمی more بیشتر ترجیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that is subtle, esp. a delicate distinction or an instance of ingenuity.
مشابه: nuance

جمله های نمونه

1. an enemy of great craft and subtlety
دشمن پر حیله و بسیار زرنگ

2. He argued his case with considerable subtlety.
[ترجمه گوگل]او پرونده خود را با ظرافت قابل توجهی استدلال کرد
[ترجمه ترگمان]او در این مورد با زیرکی خاصی بحث می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In time you'll appreciate the beauty and subtlety of this language.
[ترجمه گوگل]به مرور زمان زیبایی و ظرافت این زبان را درک خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]به مرور زمان زیبایی و ظرافت این زبان را درک خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He uses language with great subtlety.
[ترجمه گوگل]او زبان را با ظرافت زیادی به کار می برد
[ترجمه ترگمان]او از زبان با دقت زیاد استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many of the resulting wines lack the subtlety of the original model.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شراب های حاصل فاقد ظرافت مدل اصلی هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شراب های منتج فاقد زیرکی مدل اصلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The play lacks subtlety.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه فاقد ظرافت است
[ترجمه ترگمان]این نمایش فاقد زیرکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He always goes for subtlety and understatement in his movies.
[ترجمه گوگل]او همیشه در فیلم هایش به دنبال ظرافت و دست کم گرفتن است
[ترجمه ترگمان]او همیشه در فیلم های خودش با زیرکی و دست کم در فیلم ها بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She argued her case with considerable subtlety.
[ترجمه گوگل]او پرونده خود را با ظرافت قابل توجهی استدلال کرد
[ترجمه ترگمان]در این مورد با زیرکی خاصی در این مورد بحث می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His understanding of light brings great subtlety to his painting.
[ترجمه گوگل]درک او از نور ظرافت زیادی در نقاشی او به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان]درک او از نور، ظرافت فوق العاده ای برای نقاشی او به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She analyses herself with great subtlety.
[ترجمه گوگل]او خودش را با ظرافت زیادی تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه ترگمان]او با زیرکی فوق العاده ای خودش را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's a thrilling movie even though it lacks subtlety.
[ترجمه گوگل]این یک فیلم هیجان انگیز است با وجود اینکه فاقد ظرافت است
[ترجمه ترگمان]این یک فیلم هیجان انگیز است، هر چند که ظرافت کم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. African dance is vigorous, but full of subtlety.
[ترجمه گوگل]رقص آفریقایی قوی است، اما پر از ظرافت است
[ترجمه ترگمان]رقص آفریقایی قوی است اما پر از ظرافت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He employed it with the subtlety of a knuckle-duster.
[ترجمه گوگل]او آن را با ظرافت یک گردگیر بند انگشتی به کار گرفت
[ترجمه ترگمان]اون با ظرافت یه گردگیر استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His solo was a marvel of sound, subtlety, and musicality.
[ترجمه گوگل]تکنوازی او شگفتی از صدا، ظرافت و موسیقی بود
[ترجمه ترگمان]تک و تنها او از این کار لذت می برد، ظرافت و ظرافت و musicality داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The film may lack subtlety and political correctness, but it can be thrilling if you let it.
[ترجمه گوگل]ممکن است فیلم فاقد ظرافت و صحت سیاسی باشد، اما اگر اجازه دهید می تواند هیجان انگیز باشد
[ترجمه ترگمان]این فیلم ممکن است فاقد ظرافت و درستی سیاسی باشد، اما اگر اجازه دهید، می تواند هیجان انگیز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیرکی (اسم)
intelligence, agility, sagacity, acuteness, brilliance, cunning, subtlety, astuteness, penetration, perspicuity, cogency, insinuation, perspicacity

نرمی (اسم)
subtlety, suavity, amenity, leniency, softness, plasticity, lubricity, gloss, unction, lenity, pash, malleability

لطافت (اسم)
subtlety, elegance, tenuity, rosewater

باریک بینی (اسم)
subtlety, stricture

تیزبینی و مهارت (اسم)
subtlety

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being subtle, elusiveness
a subtlety is a very small detail or difference which is difficult to notice.
subtlety is the quality of not being immediately obvious or noticeable, and therefore a little difficult to explain or describe.
subtlety is also the ability to use indirect and clever methods to achieve something.

پیشنهاد کاربران

Refers to a small or nuanced difference that may not be immediately obvious. It is often used to describe a subtle quality or characteristic of something.
تفاوت کوچک یا ظریف که ممکن است بلافاصله آشکار نباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب برای توصیف کیفیت یا ویژگی ظریف چیزی استفاده می شود.
ظرافت
مثال؛
The artist’s use of color adds a subtle touch of subtlety to the painting.
In a discussion about literature, one might say, “The author’s use of symbolism adds an extra layer of subtlety to the story. ”
A person might comment, “I appreciate the subtlety of her humor. ”

چم وخم
ظریف، نکتۀ مهم و قابل توجه
دربارۀ برخی موارد و مسائل مثل هیجانها یا ماهیت انسان میتواند معنی پیچیدگی بدهد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : subtlety
✅️ صفت ( adjective ) : subtle
✅️ قید ( adverb ) : subtly
تبهر
subtle ظریف
subtlety ظرافت
There is a subtle difference between these two plans
یک تفاوت ظریفی بین این دو نقشه وجود دارد
. . . :Now, note a subtlety here
حال به این نکته ظریف توجه کنید . . .
گوزن ماده
جزئی نگری
تیزبینی
دقت فکر
زیرکی و ذکاوت
نکته بینی، نکته سنجی
هوشمندی، هوشیاری
پیچیدگی

بپرس