subtilize

/ˈsʌtlaɪz//ˈsʌtɪlaɪz/

معنی: رقیق کردن، دقت کردن، متعال ساختن، تلطیف کردن، دقیق و حساس و لطیف کردن
معانی دیگر: ظریف و موبین کردن یا شدن (رجوع شود به: subtle)، موشکافی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: subtilizes, subtilizing, subtilized
(1) تعریف: to make (an argument or the like) more subtle.

(2) تعریف: to make (the mind or senses) more discerning or elevated.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: subtilization (n.), subtilizer (n.)
• : تعریف: to discuss, argue, or propound with subtlety; make fine distinctions.
مشابه: refine

جمله های نمونه

1. He was subtilized someone must have entered his room.
[ترجمه گوگل]او را زیر و رو شده بود، باید کسی وارد اتاق او شده باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که کسی به اتاق او وارد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He worked another month to subtilize his novel.
[ترجمه گوگل]او یک ماه دیگر کار کرد تا رمانش را زیرنویس کند
[ترجمه ترگمان]او یک ماه دیگر برای subtilize رمان خود کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't subtilize a man who is clever.
[ترجمه گوگل]مردی را که باهوش است تحقیر نکنید
[ترجمه ترگمان]به مردی که باهوش است توجه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm sorry to say your explanation subtilizes me.
[ترجمه گوگل]متاسفم که می گویم توضیحات شما مرا زیرک می کند
[ترجمه ترگمان]متاسفم که این توضیحات را برای من تعریف کردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She thinks meditation can subtilize one's soul.
[ترجمه گوگل]او فکر می‌کند که مدیتیشن می‌تواند روح فرد را تسخیر کند
[ترجمه ترگمان]فکر می کند که فکر کردن می تواند روح یک انسان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That is Klaette, head covered subtilize fled with the body of water vapor, dull eyes staring at the front of the pyramid, cracked lips, his face dusty sand.
[ترجمه گوگل]که Klaette است، سر پوشیده از subtilize فرار با بدن از بخار آب، چشمان کسل کننده خیره به جلوی هرم، لب های ترک خورده، صورت خود را شن گرد و غبار
[ترجمه ترگمان]این Klaette است، سر پوشیده از بخار آب با بدن بخار آب و چشمان گرفته به جلو هرم و لب های ترک خورده و صورت ترک خورده و گرد و خاک گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رقیق کردن (فعل)
attenuate, thin, dilute, extenuate, rarefy, rarify, subtilize

دقت کردن (فعل)
subtilize

متعال ساختن (فعل)
uplift, subtilize

تلطیف کردن (فعل)
subtilize

دقیق و حساس و لطیف کردن (فعل)
subtilize

پیشنهاد کاربران

بپرس