subtile

/ˈsʌtl//ˈsʌtl/

معنی: زیرک، حیله گر، محیل، ظریف
معانی دیگر: (نادر) رجوع شود به: subtle، فرار، مکار

جمله های نمونه

1. These kinds of food help brain maintain subtile and improve capacity of understanding and memory.
[ترجمه گوگل]این نوع غذاها به مغز کمک می‌کند تا ظریف را حفظ کند و ظرفیت درک و حافظه را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]این نوع غذا به مغز کمک می کند تا subtile را حفظ کرده و ظرفیت درک و حافظه را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The subtile structure of female terminalia's subgenital plates of Tabanidae species has peculiar character for distinguishing species.
[ترجمه گوگل]ساختار ظریف صفحات زیر تناسلی ماده ترمینال از گونه Tabanidae ویژگی خاصی برای تشخیص گونه ها دارد
[ترجمه ترگمان]ساختار subtile (subgenital)از جنس مونث terminalia از گونه Tabanidae ویژگی خاصی برای متمایز کردن گونه ها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Actually, some subtile emotion would exist between persons of the same gender, which is more intimate than friendship, but less than love.
[ترجمه گوگل]در واقع، برخی از احساسات ظریف بین افراد همجنس وجود دارد، که صمیمی تر از دوستی، اما کمتر از عشق است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت برخی از عواطف درونی بین افراد همان جنس است که از دوستی نزدیک تر است، اما کم تر از عشق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Histories make men wise; poets witty; the mathematics subtile; natural philosophy deep; moral grave; logic and rhetoric able to contend. Abeunt studia in morse.
[ترجمه گوگل]تاریخ انسان ها را عاقل می کند شاعران شوخ ریاضیات ظریف; فلسفه طبیعی عمیق; قبر اخلاقی؛ منطق و بلاغت قادر به مبارزه است Abeunt studia در مورس
[ترجمه ترگمان]تواریخ را خردمند می سازد؛ شاعران بذله گو؛ ریاضیات subtile؛ فلسفه طبیعی عمیق؛ گور اخلاقی؛ منطق و معانی بیان Abeunt studia در مورس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Foxes and statesmen, subtile wiles ensure.
[ترجمه گوگل]روباه ها و دولتمردان، حیله های زیرک تضمین می کنند
[ترجمه ترگمان]Foxes و دولتمردان، subtile، wiles را تضمین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Histories make men wise; poets witty; the mathematics subtile, natural philosophy deep; moral grave; logic and rhetoric able to contend.
[ترجمه گوگل]تاریخ انسان ها را عاقل می کند شاعران شوخ ریاضیات ظریف، فلسفه طبیعی عمیق قبر اخلاقی؛ منطق و بلاغت قادر به مبارزه است
[ترجمه ترگمان]تواریخ را خردمند می سازد؛ شاعران بذله گو؛ ریاضیات subtile، فلسفه طبیعی عمیق؛ گور اخلاقی؛ منطق و معانی بیان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We can realize subtile relation between revolution and society through experience of these female organizers, who is a group between revolutionary parties and people.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم با تجربه این سازمان دهندگان زن که مجموعه ای بین احزاب انقلابی و مردم هستند، به رابطه ظریف بین انقلاب و جامعه پی ببریم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم رابطه subtile بین انقلاب و جامعه از طریق تجربه این سازمان دهندگان زن که یک گروه بین احزاب انقلابی و مردم است را درک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This exhibition is co-organized with nonprofit art institutes, academic community and various intellectual observers from all over theworld with subtile observation and independent opinions.
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه با مشارکت موسسات هنری غیرانتفاعی، جامعه دانشگاهی و ناظران مختلف فکری از سراسر جهان با مشاهده ظریف و نظرات مستقل برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه با موسسات هنری غیر انتفاعی، جامعه دانشگاهی و ناظران مختلف فکری از سراسر دنیا با نظرات subtile و نظرات مستقل سازماندهی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Histories make men wise; poems nitty ; the mathematics subtile; natural philosophy deep; moral grave; logic and rhetoric able to contend.
[ترجمه گوگل]تاریخ انسان ها را عاقل می کند اشعار نیتی ; ریاضیات ظریف; فلسفه طبیعی عمیق; قبر اخلاقی؛ منطق و بلاغت قادر به مبارزه است
[ترجمه ترگمان]تواریخ، مردم را خردمند، اشعار، ریاضیات، فلسفه طبیعی عمیق، گور اخلاقی، منطق و فصاحت قادر به مدعی ساختن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیرک (صفت)
brilliant, clever, sharp, nifty, parlous, smart, acute, keen, alert, shrewd, nimble, cunning, adroit, agile, versatile, insinuating, astute, designing, sagacious, subtile, subtle, knowledgeable, gash, perspicacious, canny, wily, resourceful, elusive

حیله گر (صفت)
shrewd, cunning, fraudulent, apish, crafty, sly, artful, insinuating, designing, captious, shifty, vulpine, subtile, malefic, guileful, janus-faced

محیل (صفت)
sly, astute, subtile, subtle, pawky

ظریف (صفت)
fine, delicate, gentle, graceful, subtile, elegant, chi-chi, witty, jocular, chichi, joky, minikin, precieux

پیشنهاد کاربران

بپرس