subterfuge

/ˈsəbtərˌfjuːdʒ//ˈsʌbtəfjuːdʒ/

معنی: بهانه، گریز، طفره، طفره روی، اختفاء، عذر، طفره زنی
معانی دیگر: دستاویز، مستمسک، ترفند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a stratagem or artifice used to hide, avoid, or deceive.
مترادف: artifice, contrivance, deceit, device, dodge, evasion, ruse, smoke screen, stratagem, trick, wile
مشابه: blind, deception, ploy

- Pretending to be ill was a subterfuge; she simply wished to avoid taking an exam she wasn't prepared for.
[ترجمه گوگل] تظاهر به بیمار بودن یک مزاحمت بود او فقط آرزو داشت از شرکت در امتحانی که برای آن آمادگی نداشت اجتناب کند
[ترجمه ترگمان] وانمود کرد که مریض است، فقط دلش می خواست از گرفتن یک امتحانی که برایش آمادگی نداشت اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a subterfuge to get her own way
مستمسکی برای دستیابی به خواسته ی خود

2. malingering was a good subterfuge
خود را به مریضی زدن بهانه ی خوبی بود.

3. Journalists often use subterfuge to obtain material for stories.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌نگاران اغلب برای به دست آوردن مطالبی برای داستان‌ها از مزاحمت استفاده می‌کنند
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران اغلب از طفره زنی برای به دست آوردن مواد برای داستان استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. the paltry subterfuge of an anonymous signature.
[ترجمه گوگل]دزدی ناچیز یک امضای ناشناس
[ترجمه ترگمان]و این امضای ناچیز یک امضای ناشناس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sereni was lured to Moscow by subterfuge.
[ترجمه گوگل]سرنی توسط دزدی به مسکو کشانده شد
[ترجمه ترگمان]Sereni با دوز و کلک به مسکو کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had a sense of subterfuge that was often nearly paralysing.
[ترجمه گوگل]او حسی از اختلاس داشت که اغلب تقریباً فلج کننده بود
[ترجمه ترگمان]او به این نتیجه رسیده بود که بیش از پیش در paralysing است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The whole world worked by subterfuge and the will to believe.
[ترجمه گوگل]تمام دنیا با دغل کاری و اراده برای باور کار کردند
[ترجمه ترگمان]تمام دنیا از طریق طفره زنی و اراده بر این باور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This was a disreputable subterfuge, yet it appears that the same sort of procedure is enjoined by the new Act.
[ترجمه گوگل]این یک مزاحمت بدنام بود، اما به نظر می رسد که همان رویه در قانون جدید مقرر شده است
[ترجمه ترگمان]با این وصف، این نشانه بدنامی بود، با این حال به نظر می رسه که این روش در حال اجرای قانون جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This little subterfuge the guard put into motion somehow he could not bring himself to do it.
[ترجمه گوگل]این مزاحمت کوچکی را که نگهبان به راه انداخت، به نحوی نتوانست خودش را به انجام آن برساند
[ترجمه ترگمان]این کلک کوچک به نحوی حرکت کرد که او نمی توانست خود را راضی کند که این کار را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. M., the president and Barnett agreed on this subterfuge.
[ترجمه گوگل]M, رئیس جمهور و بارنت در مورد این مزاحمت توافق کردند
[ترجمه ترگمان]مسی و بارنت و بارنت با این بهانه موافق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He seems very amused by the subterfuge.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او از این مزاحمت بسیار سرگرم شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد از این بهانه خیلی خوشش اومده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Soon they would be together for ever, the subterfuge and deceit ended.
[ترجمه گوگل]به زودی آنها برای همیشه با هم خواهند بود، فریبکاری و فریب پایان یافت
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که آن ها برای همیشه با هم بودند، و فریب و نیرنگ به پایان می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He wasn't sick -- it was just a subterfuge.
[ترجمه گوگل]او بیمار نبود -- این فقط یک مزاحمت بود
[ترجمه ترگمان]اون مریض نبود فقط یه بهانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Avoid any temptation to employ secrecy or subterfuge in your actions.
[ترجمه گوگل]از هر گونه وسوسه استفاده از رازداری یا مزاحمت در اعمال خود اجتناب کنید
[ترجمه ترگمان]از هر گونه وسوسه ای برای به کار بردن راز و یا طفره رفتن در کاره ای خود اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Integration, he said, was "an insidious subterfuge, for the maintenance of white supremacy. "
[ترجمه گوگل]او گفت که ادغام "یک مزاحمت موذیانه برای حفظ برتری سفیدپوستان است "
[ترجمه ترگمان]او گفت که یکپارچگی، \"یک ترفند مرموز\" برای حفظ برتری سفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهانه (اسم)
fiction, excuse, pretense, alibi, pretext, plea, fetch, allegation, evasion, subterfuge, stall, put-off, essoin, salvo, lame excuse

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

طفره (اسم)
hop, evasion, equivocation, jink, avoidance, elusion, subterfuge, runaround, jump, leap, gambol, gambado, put-off

طفره روی (اسم)
evasion, shirk, avoidance, elusion, subterfuge, dodgery

اختفاء (اسم)
subterfuge, concealment, privacy

عذر (اسم)
reason, excuse, pretext, plea, subterfuge, stall, put-off, salvo

طفره زنی (اسم)
subterfuge, prorogation, truancy

تخصصی

[حقوق] کلاه شرعی، حیله، طفره

انگلیسی به انگلیسی

• deceptive stratagem, ruse, contrivance
a subterfuge is a trick or a dishonest way of getting what you want.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A deceit used to achieve a goal; a strategy employed to conceal one's true objectives 🎭
🔍 مترادف: Deception
✅ مثال: They used subterfuge to avoid detection while carrying out their mission
Subterfuge means deceit used in order to achieve one's goal, often involving clever schemes or strategies. It can imply the use of cunning plans or tricks to evade a rule, escape detection, or avoid a consequence.
...
[مشاهده متن کامل]

فریب برای دستیابی به هدفی است که اغلب شامل طرح ها یا استراتژی های هوشمندانه است.
می تواند به معنای استفاده از طرح ها یا ترفندهای زیرکانه برای دور زدن یک قانون، فرار از شناسایی یا اجتناب از پیامدها باشد.
مترادف: Deception, trickery, ruse, cunning, guile
متضاد: Honesty, transparency, straightforwardness
مثال؛
The spy used subterfuge to infiltrate the enemy's camp.
They obtained the confidential documents through subterfuge.
Her innocent demeanor was a subterfuge to hide her true intentions.

- کلاه شرعی
To use trickery actions to hide something or get something
حیله، عذر، بهانه، طفره رفتن، گریز
خدعه
دوز و کلک
Slyness
مکر
حیله
Evasion
شانه خالی کردن
طفره
بهانه
Pretence
تظاهر

حقه. . . حیله. . . بهانه

بپرس