subtend

/səbˈtend//səbˈtend/

معنی: شامل بودن، در زیر چیزی بسط یافتن
معانی دیگر: (گیاه شناسی) در برگرفتن، در گوشه قرار دادن، در مقابل (چیزی دیگر) قرار گرفتن، زیر (چیزی دیگر) قرار گرفتن، زیر ماندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: subtends, subtending, subtended
• : تعریف: in geometry, to extend across or under, or be opposite.

- The hypotenuse subtends the right angle of a right triangle.
[ترجمه گوگل] هیپوتنوس زاویه قائم مثلث قائم الزاویه را پایین می آورد
[ترجمه ترگمان] The زاویه راست یک مثلث درست را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شامل بودن (فعل)
embrace, entail, comprise, contain, encompass, include, subtend, consist

در زیر چیزی بسط یافتن (فعل)
subtend

تخصصی

[ریاضیات] رؤیت کردن، قرار گرفتن، روبرو واقع شدن، مقابل بودن

انگلیسی به انگلیسی

• be opposite to (mathematics); lie beneath, extend under

پیشنهاد کاربران

بپرس