1. We use saccharin in substitution for sugar.
[ترجمه گوگل]ما از ساخارین به جای شکر استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از saccharin در جانشینی برای شکر استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما از saccharin در جانشینی برای شکر استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. In my experience a straight substitution of carob for chocolate doesn'twork.
[ترجمه گوگل]در تجربه من، جایگزینی مستقیم خرنوب به جای شکلات کارساز نیست
[ترجمه ترگمان]در تجربه من، یک جانشینی مستقیم از carob برای شکلات ایجاد نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در تجربه من، یک جانشینی مستقیم از carob برای شکلات ایجاد نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Aid agencies still fear that crop substitution projects will endanger the lives of their staff.
[ترجمه گوگل]آژانس های کمک رسان هنوز نگران هستند که پروژه های جایگزینی محصول جان کارکنان آنها را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]آژانس های کمک رسانی هنوز نگران هستند که پروژه های جانشینی محصول، جان کارکنان خود را به خطر بیاندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آژانس های کمک رسانی هنوز نگران هستند که پروژه های جانشینی محصول، جان کارکنان خود را به خطر بیاندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Robson responded with a desperate triple substitution, but it failed to inject any life into his side.
[ترجمه گوگل]رابسون با یک تعویض سه گانه ناامید کننده پاسخ داد، اما نتوانست جانی را به او تزریق کند
[ترجمه ترگمان]رابسون با جانشینی سه تایی نا امید واکنش نشان داد، اما نتوانست زندگی خود را به او تزریق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رابسون با جانشینی سه تایی نا امید واکنش نشان داد، اما نتوانست زندگی خود را به او تزریق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Substitution of judgment would also be avoided because the tribunal would determine which precise meaning should be adopted.
[ترجمه گوگل]از جایگزینی حکم نیز اجتناب می شود زیرا دادگاه تعیین می کند که کدام معنای دقیق باید اتخاذ شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که دادگاه تعیین می کند که کدام یک از معانی دقیق باید اتخاذ شود، از قضاوت اجتناب خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از آنجا که دادگاه تعیین می کند که کدام یک از معانی دقیق باید اتخاذ شود، از قضاوت اجتناب خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Domain deletion and substitution mutants of t-PA are not superior thrombolytic agents.
[ترجمه گوگل]حذف دامنه و جهش جایگزین t-PA عوامل ترومبولیتیک برتر نیستند
[ترجمه ترگمان]حذف دامنه و mutants جایگزینی PA - PA برتر از عوامل thrombolytic نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حذف دامنه و mutants جایگزینی PA - PA برتر از عوامل thrombolytic نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We did not condemn empiricism outright, merely its substitution for reality.
[ترجمه گوگل]ما تجربه گرایی را کاملاً محکوم نکردیم، بلکه صرفاً جایگزینی آن با واقعیت است
[ترجمه ترگمان]ما تجربه گرایی را به طور کامل محکوم نکردیم، فقط جایگزینی آن برای واقعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما تجربه گرایی را به طور کامل محکوم نکردیم، فقط جایگزینی آن برای واقعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Substitution drills should concentrate particularly on structural differences between the languages.
[ترجمه گوگل]تمرین های جایگزینی باید به ویژه بر تفاوت های ساختاری بین زبان ها متمرکز شود
[ترجمه ترگمان]تمرینات جایگزینی باید به ویژه بر تفاوت های ساختاری بین زبان ها متمرکز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تمرینات جایگزینی باید به ویژه بر تفاوت های ساختاری بین زبان ها متمرکز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. As we have seen in Section isotopic substitution can lead to changes in vibration frequencies.
[ترجمه گوگل]همانطور که در بخش دیدیم جایگزینی ایزوتوپی می تواند منجر به تغییر در فرکانس ارتعاش شود
[ترجمه ترگمان]همانطور که در بخش substitution مشاهده کردیم، جانشینی می تواند منجر به تغییراتی در فرکانس های ارتعاشی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همانطور که در بخش substitution مشاهده کردیم، جانشینی می تواند منجر به تغییراتی در فرکانس های ارتعاشی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Thereafter, however, there has been a dominant substitution effect.
[ترجمه گوگل]با این حال، پس از آن، یک اثر جایگزینی غالب وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]با این حال، پس از آن، یک اثر جایگزینی عمده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، پس از آن، یک اثر جایگزینی عمده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Once again substitution and income effects operate to give a change in the optimum consumption pattern.
[ترجمه گوگل]بار دیگر جایگزینی و اثرات درآمد برای ایجاد تغییر در الگوی مصرف بهینه عمل می کند
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، جایگزینی و اثرات درآمد برای ایجاد تغییر در الگوی مصرف بهینه فعالیت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، جایگزینی و اثرات درآمد برای ایجاد تغییر در الگوی مصرف بهینه فعالیت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. For addition or substitution of a party, see above.
[ترجمه گوگل]برای افزودن یا جایگزینی یک حزب، به بالا مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]برای اضافه کردن یا جانشینی یک مهمانی، به بالا نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای اضافه کردن یا جانشینی یک مهمانی، به بالا نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Even cost reduction, except through material substitution, does not seem to be a focus.
[ترجمه گوگل]حتی کاهش هزینه، به جز از طریق جایگزینی مواد، به نظر نمی رسد تمرکز داشته باشد
[ترجمه ترگمان]حتی کاهش هزینه، به جز از طریق جایگزینی مواد، به نظر نمی رسد که کانون توجه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حتی کاهش هزینه، به جز از طریق جایگزینی مواد، به نظر نمی رسد که کانون توجه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. One leading international charity attempted a crop substitution project just across the border in Nangrahar province.
[ترجمه گوگل]یکی از مؤسسات خیریه بین المللی پیشرو در یک پروژه جایگزینی محصول درست در آن سوی مرز در ولایت ننگرهار تلاش کرد
[ترجمه ترگمان]یک موسسه خیریه بین المللی یک پروژه جایگزینی محصول را درست در آنسوی مرز استان Nangrahar انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک موسسه خیریه بین المللی یک پروژه جایگزینی محصول را درست در آنسوی مرز استان Nangrahar انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید