substantiality

/səbˌstænʃɪˈælɪtɪ//səbˌstænʃɪˈælɪtɪ/

معنی: حالت اساسی، جسمیت، ذاتیت
معانی دیگر: ذاتیت، جسمیت، حالت اساسی

جمله های نمونه

1. It'should follow corresponding condition of substantiality and formality the manuscripts enter the fast passage.
[ترجمه گوگل]نسخ خطی باید از شرایط اساسی و رسمی بودن پیروی کند
[ترجمه ترگمان]این امر باید مطابق با شرایط مربوط به substantiality و تشریفاتی باشد که نسخه های خطی وارد راهرو سریع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We should keep the phenomenological attitude substantiality of meanings, as well substantiality of matters.
[ترجمه گوگل]ما باید نگرش پدیدارشناختی را جوهری بودن معانی و نیز جوهری امور را حفظ کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید رفتار پدیده شناسی را به عنوان بخشی از اهمیت حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This dimension is the one of substantiality, i . e . the individual.
[ترجمه گوگل]این بعد، یکی از ابعاد جوهری است، i ه فرد
[ترجمه ترگمان]این ابعاد یکی از استحکام است، من E شخص را
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. HAVE BEEN CAME INTO A STANDARDIZATION ECONOMY SUBSTANTIALITY OF DRESS RESEARCH AND DESIGN, MANUFACTURE AND TRAD.
[ترجمه گوگل]در تحقیقات و طراحی، ساخت و تجارت لباس، به یک اقتصاد استانداردسازی رسیده اند
[ترجمه ترگمان]با طرح و طرح و طراحی لباس، تولید و تولید لباس، به یک اقتصاد STANDARDIZATION تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dissertation deems that the study of architectural aesthetic conception are paying more attention to "virtual" and "immateriality", rather than "reality" and "substantiality".
[ترجمه گوگل]این پایان‌نامه معتقد است که در بررسی مفهوم زیبایی‌شناختی معماری به جای «واقعیت» و «ماهیت» به «مجازی» و «غیر مادی» توجه شده است
[ترجمه ترگمان]این مقاله فرض می کند که مطالعه مفهوم زیبایی شناسی معماری به جای \"واقعیت\" و \"substantiality\" توجه بیشتری به \"مجازی\" و \"immateriality\" دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The modern instructional environment consists of two factors : substantiality and function character.
[ترجمه گوگل]محیط آموزشی مدرن از دو عامل تشکیل شده است: ماهیت و ویژگی عملکرد
[ترجمه ترگمان]محیط آموزشی مدرن متشکل از دو عامل است: substantiality و شخصیت عملکردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A certificate issued by a duly authorized manager of the buyer from the issuing date stating the avowal and warrant substantiality to be reality and accurate.
[ترجمه گوگل]گواهی صادر شده توسط مدیر مجاز خریدار از تاریخ صدور مبنی بر واقعی بودن و دقیق بودن اعتراف و تضمین
[ترجمه ترگمان]یک گواهی نامه صادر شده توسط یک مدیر با صلاحیت مجاز خریدار از تاریخ صدور حکم اعتراف و صدور حکم به واقعیت و دقیق را بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The vague contour of Jay Gatsby had filled out to the substantiality of a man.
[ترجمه گوگل]خط مبهم جی گتسبی به معنای واقعی یک مرد پر شده بود
[ترجمه ترگمان]تصویر مبهم و مبهم جی گتسبی با استحکام یک مرد پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The standards of good law consist of two aspects : standards in form and standards in substantiality.
[ترجمه گوگل]استانداردهای حقوق خوب از دو جنبه تشکیل شده است: استانداردها در شکل و استانداردها در ماهیت
[ترجمه ترگمان]استانداردهای قانون خوب شامل دو جنبه است: استانداردها در شکل و استانداردهای در substantiality
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حالت اساسی (اسم)
ground state, substantiality

جسمیت (اسم)
substantiality

ذاتیت (اسم)
substantiality

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being substantial, corporeity

پیشنهاد کاربران

بپرس