subsidy

/ˈsəbsədi//ˈsʌbsədi/

معنی: اعانه، کمک هزینه، کمک مالی
معانی دیگر: یارانه، کمک یک دولت به دولت دیگر (مثلا برای خرید سلاح یا غله)، سوبسید، مساعده، کمک مالی دولت (مثلا به صنایع میهنی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: subsidies
(1) تعریف: direct financial assistance provided by the government to a business, industry, educational institution, individual, or the like.
مترادف: subvention

- The U.S. government spends billions of dollars in farm subsidies each year.
[ترجمه گوگل] دولت ایالات متحده سالانه میلیاردها دلار در یارانه کشاورزی هزینه می کند
[ترجمه ترگمان] دولت آمریکا سالانه بیلیون ها دلار برای سوبسید کشاورزی خرج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: financial assistance or support provided by any individual, group, or government to another.
مترادف: grant, subvention

- Some schools are offering subsidies to students from low-income families.
[ترجمه گوگل] برخی مدارس به دانش آموزان خانواده های کم درآمد یارانه ارائه می کنند
[ترجمه ترگمان] برخی از مدارس به دانش آموزان از خانواده های کم درآمد یارانه پرداخت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the company was near the rocks,but government subsidy saved it
نزدیک بود که شرکت از بین برود ولی کمک مالی دولت آن را نجات داد.

2. The company received a substantial government subsidy.
[ترجمه گوگل]این شرکت یارانه قابل توجهی از دولت دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت یارانه قابل توجهی برای دولت دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This would be a radical departure from the subsidy system.
[ترجمه گوگل]این یک انحراف اساسی از سیستم یارانه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این یک حرکت رادیکال از سیستم یارانه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The level of subsidy given to farmers is to be reduced.
[ترجمه گوگل]قرار است سطح یارانه کشاورزان کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]میزان یارانه ارائه شده به کشاورزان کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The subsidy for company cars is to be phased out next year.
[ترجمه گوگل]قرار است یارانه خودروهای شرکتی از سال آینده حذف شود
[ترجمه ترگمان]یارانه برای خودروهای شرکت در سال آینده به مرحله اجرا گذاشته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The EU should have the power to suspend subsidy payments to farmers who pollute the environment.
[ترجمه گوگل]اتحادیه اروپا باید این اختیار را داشته باشد که پرداخت یارانه به کشاورزانی را که محیط زیست را آلوده می کنند تعلیق کند
[ترجمه ترگمان]اتحادیه اروپا باید قدرت تعلیق پرداخت ها به کشاورزانی را داشته باشد که محیط زیست را آلوده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The banks receive a government subsidy to cover the differential between market interest rates and the loan's fixed interest rate.
[ترجمه گوگل]بانک ها برای پوشش تفاوت بین نرخ سود بازار و نرخ بهره ثابت وام، یارانه دولتی دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]بانک ها سوبسید دولتی دریافت می کنند تا اختلاف بین نرخ های بهره بازار و نرخ بهره ثابت وام را پوشش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No wonder the muster takers and subsidy collectors sometimes experienced difficulty in classifying them.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که جمع آوری کنندگان و جمع آوری کنندگان یارانه گاهی اوقات در طبقه بندی آنها با مشکل مواجه می شدند
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد که جمع کنندگان جمع آوری کننده و سوبسید به سختی در دسته بندی آن ها دچار مشکل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A price subsidy causes the budget line to change to
[ترجمه گوگل]یارانه قیمت باعث می شود که ردیف بودجه به آن تغییر کند
[ترجمه ترگمان]یارانه قیمت باعث می شود که خط بودجه تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is the state subsidy theory of strikes.
[ترجمه گوگل]این تئوری یارانه دولتی اعتصابات است
[ترجمه ترگمان]این نظریه یارانه دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the subsidy has encouraged amateurish management and an uncommercial approach.
[ترجمه گوگل]این یارانه مدیریت آماتوری و رویکرد غیرتجاری را تشویق کرده است
[ترجمه ترگمان]برای یارانه، مدیریت آماتور و رویکرد uncommercial را تشویق کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nevertheless, the balance between central and local government subsidy for sport changed markedly in the late 1980s and early 1990s.
[ترجمه گوگل]با این وجود، تعادل بین یارانه دولت مرکزی و محلی برای ورزش در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 به طور قابل توجهی تغییر کرد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، تعادل بین سوبسید دولت مرکزی و محلی برای ورزش به طور قابل توجهی در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No doubt when the subsidy commissioners came on the scene they were prevailed on to restore assessments to approximately the levels of 15
[ترجمه گوگل]بدون شک زمانی که کمیسیون یارانه ها وارد صحنه شدند، بر آنها غالب شد تا ارزیابی ها را به حدود 15 برگردانند
[ترجمه ترگمان]بدون شک هنگامی که ماموران یارانه به صحنه آمدند، آن ها برای احیای ارزیابی ها به حدود ۱۵ مورد از ۱۵ مورد موافقت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The most important instrument of dirigisme is subsidy, even though subsidy in a free market in a contradiction in terms.
[ترجمه گوگل]مهم‌ترین ابزار دیریجیسم، یارانه است، هر چند یارانه در بازار آزاد در تضاد از نظر شرایط باشد
[ترجمه ترگمان]مهم ترین ابزار dirigisme یارانه است، حتی اگر چه سوبسید در یک بازار آزاد در یک تناقض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعانه (اسم)
bounty, benefit, contribution, relief, handout, subsidy, subvention

کمک هزینه (اسم)
subsidy, grant-in-aid, subvention

کمک مالی (اسم)
subsidy, subvention, subsidization

تخصصی

[نساجی] مساعده

انگلیسی به انگلیسی

• financial assistance
a subsidy is money paid by a government to help a company or to pay for a public service.

پیشنهاد کاربران

سهمیه
یارانه
سوبسید
اعانه
کمک هزینه
[verb]
Subside
ته نشین شدن
[verb]
Subsidise
یارانه - سوبسید دادن
یارانه اختصاص دادن
[noun]
Subsidy
یارانه، سوبسید
👈🏿 The protests came after the government announced a plan on Monday to adjust prices for some basic food items by cutting their "subsidies
اعانه بلاعوض دولتی
کمک هزینه یارانه
یارانه، سوبسید
اعطاء کمک مالی روی یک کالا یا خدمت که جهت افزایش رفاه عمومی جامعه به مردم داده می شود.
That' is a useful full word
Subsidy=welfare

بپرس