subsidiary

/səbˈsɪdiˌeri//səbˈsɪdɪəri/

معنی: تابع، تابع، کمکی، متمم، فرعی
معانی دیگر: جنبی، کنارین، وابسته به کمک هزینه یا کمک مالی، وابسته به سوبسید، کمک گیر، اعانه گیر، وظیفه خوار، شرکت متعلق به شرکت بزرگتر (subsidiary company هم می گویند)، شعبه، شرکت فرعی، شرکت جنبی، (رود) شاخه، رود فرعی، مکمل، یارگان، پساخت، (موسیقی) تم فرعی، معین، موید

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: assisting or supplementing.
مترادف: ancillary, auxiliary
متضاد: main, primary
مشابه: accessory, additional, adjunct, attendant, collateral, side, supplementary, supporting

- The medical research program has a subsidiary organization for fund-raising.
[ترجمه گوگل] برنامه تحقیقات پزشکی دارای یک سازمان فرعی برای جمع آوری سرمایه است
[ترجمه ترگمان] برنامه تحقیقات پزشکی یک سازمان فرعی برای جمع آوری سرمایه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lesser in rank or importance; subordinate.
مترادف: ancillary, auxiliary, secondary, subordinate
متضاد: main, predominant, principal
مشابه: inferior, lower, side, subaltern

- He considered the needs of his family subsidiary to his.
[ترجمه گوگل] او نیازهای خانواده اش را زیرمجموعه خود می دانست
[ترجمه ترگمان] او نیازهای خانواده وابسته به خود را در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of, pertaining to, or being a subsidy.
اسم ( noun )
حالات: subsidiaries
(1) تعریف: one that is subsidiary.
مترادف: auxiliary
مشابه: accessory, adjunct, junior, secondary, subaltern, subordinate

(2) تعریف: a business enterprise controlled by another company.
مترادف: affiliate
مشابه: branch

- The parent company has profited from the success of its smaller subsidiaries.
[ترجمه گوگل] شرکت مادر از موفقیت شرکت های تابعه کوچکتر خود سود برده است
[ترجمه ترگمان] شرکت مادر از موفقیت شرکت های تابعه کوچک تر خود سود برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a subsidiary of i. b. m.
یکی از شرکت های فرعی آی بی ام

2. a subsidiary product
محصول جنبی

3. a subsidiary subject
یک موضوع فرعی

4. The Locomotive Construction Company Ltd is a wholly-owned subsidiary of the Trust.
[ترجمه گوگل]شرکت ساخت و ساز لوکوموتیو با مسئولیت محدود یک شرکت تابعه کاملاً متعلق به تراست است
[ترجمه ترگمان]شرکت ساخت لوکوموتیو یک تابع وابسته به شرکت تراست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The subsidiary companies will now have more autonomy.
[ترجمه گوگل]شرکت های تابعه اکنون استقلال بیشتری خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]شرکت های تابعه در حال حاضر خودمختاری بیشتری خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Subsidiary company get preferential treatment when it come to subcontract work.
[ترجمه گوگل]شرکت های تابعه در هنگام کار قرارداد فرعی از رفتار ترجیحی برخوردار می شوند
[ترجمه ترگمان]شرکت Subsidiary زمانی که به subcontract رسید درمان ترجیحی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The subsidiary eventually outgrew its parent company and took it over.
[ترجمه گوگل]این شرکت فرعی در نهایت از شرکت مادر پیشی گرفت و آن را تصاحب کرد
[ترجمه ترگمان]شرکت تابعه در نهایت شرکت اصلی خود را کوچک کرد و آن را به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All other issues are subsidiary to this one.
[ترجمه گوگل]همه مسائل دیگر فرعی این یکی هستند
[ترجمه ترگمان]همه مسائل دیگر تابع این واحد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The company placed much money in its foreign subsidiary.
[ترجمه گوگل]این شرکت پول زیادی را در شرکت تابعه خارجی خود قرار داد
[ترجمه ترگمان]شرکت پول زیادی را در شرکت تابعه خارجی خود قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After the takeover, several subsidiary companies were demerged.
[ترجمه گوگل]پس از تصاحب، چندین شرکت تابعه منحل شدند
[ترجمه ترگمان]پس از تصاحب، چندین شرکت تابعه demerged شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She's working for an overseas subsidiary of the company.
[ترجمه گوگل]او برای یک شرکت تابعه در خارج از کشور کار می کند
[ترجمه ترگمان]اون برای یه سری شرکت های خارجی از شرکت کار میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This question is subsidiary to the previous one.
[ترجمه گوگل]این سوال فرعی سوال قبلی است
[ترجمه ترگمان]این سوال فرعی تابع قبلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The company is a wholly owned subsidiary of SNL Research.
[ترجمه گوگل]این شرکت یک شرکت تابعه کامل از SNL Research است
[ترجمه ترگمان]شرکت یک شرکت وابسته به شرکت SNL است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The economics ministry has increasingly played a subsidiary role to the finance ministry.
[ترجمه گوگل]وزارت اقتصاد به طور فزاینده ای نقش فرعی وزارت دارایی را ایفا کرده است
[ترجمه ترگمان]وزارت اقتصاد به طور فزاینده ای نقش تابعه وزارت دارایی را ایفا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The company operates as a wholly-owned subsidiary of a large French company.
[ترجمه گوگل]این شرکت به عنوان یک شرکت تابعه کاملاً متعلق به یک شرکت بزرگ فرانسوی فعالیت می کند
[ترجمه ترگمان]شرکت به عنوان یک تابع کاملا متعلق به یک شرکت بزرگ فرانسوی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We offer accounting as a subsidiary course.
[ترجمه گوگل]ما حسابداری را به عنوان یک دوره فرعی ارائه می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما حسابداری را به عنوان یک واحد فرعی ارائه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تابع (اسم)
submission, accessory, subsidiary, subordinate, function, citizen, sub, follower, suffragan, apanage, appanage, subaltern, sequela, servitor, subdominant

تابع (صفت)
subsidiary, ancillary, subordinate, incident, adjective, adherent, dependent, subservient, amenable, passive, tributary, sequacious, sequent, subordinative

کمکی (صفت)
subsidiary, secondary, ancillary, auxiliary

متمم (صفت)
subsidiary, supplementary, complementary

فرعی (صفت)
inferior, by, accessory, accessorial, subsidiary, secondary, ancillary, subordinate, derivative, additional, adjunct, tributary, subaltern, petty, sideway, extrinsic, extraneous

تخصصی

[حسابداری] معین ،فرعی
[حقوق] وابسته، فرعی، تبعی، شرکت وابسته یا فرعی
[ریاضیات] کمکی، معاون، معین، متمم فرعی

انگلیسی به انگلیسی

• subsidiary company, company that is owned or controlled by another company
supplementary, auxiliary; secondary, lesser in importance; of or pertaining to a subsidy
if something is subsidiary, it is less important than something else with which it is connected.
a subsidiary is a company which is part of a larger company.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Secondary or less important; serving to assist or supplement 🏢
🔍 مترادف: Secondary
✅ مثال: The company established a subsidiary to handle its operations in the new market.
شرکت فرعی
subsediary balance sheet = ترازنامه در سطح معین ( حسابداری )
زیرمجموعه - زیر نظر
واحد تجاری فرعی ( حسابداری )
E. g. The company can always fall back on its core business if any of the subsidiaries fail
کمپانی میتونه برگرده به کسب وکار اصلی ش اگه که هر کدوم از زیرشاخه/زیرمجموعه های بیزنسی ش شکست بخوره
فرعی، شرکت فرعی
در حقوق بین الملل : فرعی
Radical Entertainment Inc. is a Canadian video game developer based in Vancouver, British Columbia and a ❤subsidiary❤of Activision. The studio was founded in 1991 by industry veterans Rory Armes and Dave Davis, as well as newcomer Ian Wilkinson. It is best known for developing three games in the Crash Bandicoot franchise, and the Prototype series of games.
...
[مشاهده متن کامل]

.
یعنی زیرشاخه - فرعی - زیرمجموعه

audio - medial text e. g. operas, songs, etc. ,
translate by voice
زیرمجموعه
غیراصلی، تحت الشعاع
ثانویه، فرعی
جانبی
شعبه
وابستگی تجاری
اگر فرد باشد همکار
از مشتقات ( یک کارخانه )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس