صفت ( adjective )
• (1) تعریف: assisting or supplementing.
• مترادف: ancillary, auxiliary
• متضاد: main, primary
• مشابه: accessory, additional, adjunct, attendant, collateral, side, supplementary, supporting
• مترادف: ancillary, auxiliary
• متضاد: main, primary
• مشابه: accessory, additional, adjunct, attendant, collateral, side, supplementary, supporting
- The medical research program has a subsidiary organization for fund-raising.
[ترجمه گوگل] برنامه تحقیقات پزشکی دارای یک سازمان فرعی برای جمع آوری سرمایه است
[ترجمه ترگمان] برنامه تحقیقات پزشکی یک سازمان فرعی برای جمع آوری سرمایه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برنامه تحقیقات پزشکی یک سازمان فرعی برای جمع آوری سرمایه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: lesser in rank or importance; subordinate.
• مترادف: ancillary, auxiliary, secondary, subordinate
• متضاد: main, predominant, principal
• مشابه: inferior, lower, side, subaltern
• مترادف: ancillary, auxiliary, secondary, subordinate
• متضاد: main, predominant, principal
• مشابه: inferior, lower, side, subaltern
- He considered the needs of his family subsidiary to his.
[ترجمه گوگل] او نیازهای خانواده اش را زیرمجموعه خود می دانست
[ترجمه ترگمان] او نیازهای خانواده وابسته به خود را در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او نیازهای خانواده وابسته به خود را در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: of, pertaining to, or being a subsidy.
اسم ( noun )
حالات: subsidiaries
حالات: subsidiaries
• (1) تعریف: one that is subsidiary.
• مترادف: auxiliary
• مشابه: accessory, adjunct, junior, secondary, subaltern, subordinate
• مترادف: auxiliary
• مشابه: accessory, adjunct, junior, secondary, subaltern, subordinate
• (2) تعریف: a business enterprise controlled by another company.
• مترادف: affiliate
• مشابه: branch
• مترادف: affiliate
• مشابه: branch
- The parent company has profited from the success of its smaller subsidiaries.
[ترجمه گوگل] شرکت مادر از موفقیت شرکت های تابعه کوچکتر خود سود برده است
[ترجمه ترگمان] شرکت مادر از موفقیت شرکت های تابعه کوچک تر خود سود برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شرکت مادر از موفقیت شرکت های تابعه کوچک تر خود سود برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید