subservience

/səbˈsɜːrviəns//səbˈsɜːvɪəns/

معنی: کمک، چاپلوسی، تملق، زیر زاوری
معانی دیگر: کاسه لیسی، چکمه لیسی، پابوسی، خود پست سازی، نوکر صفتی، خادم مسلکی، subserviency سودمندی

جمله های نمونه

1. Subservience is also shown because other prisoners see it as a mask, necessary for survival for weaker or less competent prisoners.
[ترجمه گوگل]اطاعت همچنین نشان داده می شود زیرا سایر زندانیان آن را به عنوان ماسکی می بینند که برای بقای زندانیان ضعیف تر یا کم صلاحیت لازم است
[ترجمه ترگمان]همچنین نشان داده می شود که زندانیان دیگر آن را یک ماسک می دانند که برای زنده ماندن برای زندانیان ضعیف تر و یا کم تر مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Subservience was expected from children, and sometimes the autocratic power of the father was enforced by law.
[ترجمه گوگل]اطاعت از فرزندان انتظار می رفت و گاه قدرت استبدادی پدر به موجب قانون اعمال می شد
[ترجمه ترگمان]Subservience از کودکان انتظار می رفت، و گاهی قدرت استبدادی پدرش به وسیله قانون اجرا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Politeness is a sign of dignity, not subservience. Theodore Roosevelt
[ترجمه گوگل]ادب نشانه وقار است نه خضوع تئودور روزولت
[ترجمه ترگمان]مودب، نشانه شان و تشخص است، نه تملق تیودور روزولت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That first post-natal subservience, bred of physical dependence, was too ingrained ever to be totally eradicated.
[ترجمه گوگل]اولین اطاعت پس از تولد، که از وابستگی فیزیکی ایجاد شده بود، آنقدر ریشه دوانده بود که نمی‌توانست کاملاً ریشه کن شود
[ترجمه ترگمان]این اولین post پس از زایمان، که از وابستگی جسمی به عمل آمد، بیش از حد بزرگ شده بود تا به طور کامل ریشه کن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yet the standing ovations and hand-wringing subservience she generates would make you think she'd cured cancer.
[ترجمه گوگل]با این حال تشویق های ایستاده و اطاعتی که او ایجاد می کند باعث می شود فکر کنید او سرطان را درمان کرده است
[ترجمه ترگمان]با این حال تحسین و چاپلوسی کردن دست و دست زدن دست به هم زدن، باعث می شود شما فکر کنید که او سرطان را درمان کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They must exchange subservience to the pressures of the id for acting in accordance with the ego.
[ترجمه گوگل]آنها باید تبعیت از فشارهای id را با عمل مطابق با نفس عوض کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید subservience را به فشارهای of برای عمل مطابق با ضمیر مبادله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now the suspected subservience of the judiciary to the politicians seemed to be made manifest.
[ترجمه گوگل]اکنون به نظر می رسید که اطاعت مشکوک قوه قضاییه از سیاستمداران آشکار شده است
[ترجمه ترگمان]در این هنگام، به نظر می رسید که چاپلوسی suspected از قوه قضائیه برای سیاستمداران آشکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Calvinism isn't a religion of subservience to any government.
[ترجمه گوگل]کالوینیسم دین اطاعت از هیچ حکومتی نیست
[ترجمه ترگمان]آیین کالون دین of به هر حکومتی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His costume suggests work and subservience : work - goggles around his neck, a grimy face, knee - pads.
[ترجمه گوگل]لباس او حاکی از کار و اطاعت است: کار - عینک دور گردن، صورت کثیف، زانو - پد
[ترجمه ترگمان]لباس او کار و تملق را نشان می دهد: عینک محافظ کار در اطراف گردنش، یک صورت کثیف و پدهای knee
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All his actions were in subservience to the general plan.
[ترجمه گوگل]تمام اقدامات او در تبعیت از طرح کلی بود
[ترجمه ترگمان]همه اعمال او به تبعیت از طرح کلی انجام شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I could not make subservience an automatic part of my behavior.
[ترجمه گوگل]نمی‌توانستم اطاعت را به صورت خودکار بخشی از رفتارم کنم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم به طور خودکار قسمتی از رفتارم را ارضا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If Krupp commanded his armies of workers, Richard Wagner expected total subservience from his audience.
[ترجمه گوگل]اگر کروپ ارتش کارگران خود را فرماندهی می کرد، ریچارد واگنر از مخاطبان خود انتظار فرمانبرداری کامل داشت
[ترجمه ترگمان]اگر کروپ ارتش کارگران خود را فرماندهی می کرد، انتظار داشت که کل subservience از audience
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The falsificationist, by contrast, recognizes the limitation of induction and the subservience of observation to theory.
[ترجمه گوگل]در مقابل، ابطال گرا محدودیت استقرا و تبعیت از مشاهده را به نظریه می شناسد
[ترجمه ترگمان]برعکس، falsificationist، محدودیت القا و the بودن مشاهدات را به نظریه تشخیص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He spoke with a slight lisp and greeted Louis with respect but without subservience.
[ترجمه گوگل]با لحن ملایمی صحبت کرد و با احترام اما بدون تسلیم به لویی سلام کرد
[ترجمه ترگمان]با اندکی لکنت زبان صحبت کرد و با احترام، اما بدون تملق، به لویی سلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمک (اسم)
support, accommodation, hand, adjoint, aid, service, help, assistance, helping, helper, assistant, succor, adjutant, subservience, avail, mate, relief, seconder, subserviency, furtherance, helpmeet, succorer

چاپلوسی (اسم)
praise, adulation, flattery, lip service, subservience, sycophancy, blarney, grease, cajolement, cajolery, toadyism, subserviency, soft soap, fraise, wagtail

تملق (اسم)
flattery, lip service, subservience, sycophancy, toadyism, subserviency, soft soap

زیر زاوری (اسم)
subservience, subserviency

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being subservient, servility, obsequiousness, extreme submissiveness
subservience is a state in which you do whatever someone else wants you to.

پیشنهاد کاربران

رفتار مطیعانه/اطاعت بی قید و شرط.
حالتی که فرد به شکلی بیش از حد مطیع و خدمت گذارانه رفتار می کند، به گونه ای که جایگاه و ارزش خود را پایین می آورد.
✍ توضیح: The state of being excessively obedient or submissive 🙇‍♀️🤝
🔍 مترادف: Obedience
✅ مثال: His subservience to his boss made it difficult for him to voice his own opinions.
( فعل )
چاپلوسی - تَمَلُّق - پاچه خواری - چرب زبانی - مَدّاحی - بادمجان دورقاب چینی - تعریف وتمجیدکردن خیلی زیاد
[[ صفت: subservient ]]
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : subservience
✅️ صفت ( adjective ) : subservient
✅️ قید ( adverb ) : subserviently
تبعیت
کم اهمیتی
اطاعت بی قید و شرط

بپرس