subsequent

/ˈsəbsəkwənt//ˈsʌbsɪkwənt/

معنی: لاحق، مابعد، پسین، بعد، متعاقب، بعدی، دیرتر، خلفی، پس ایند
معانی دیگر: سپسی، سپسین، پیایند، (با: to) بعد از، پس از، وابسته به رویداد متعاقب یا پس رویداد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: subsequently (adv.)
• : تعریف: coming or happening after; following.
مترادف: ensuing, following, next, sequent
متضاد: antecedent, preceding, previous, prior
مشابه: coming, consequent, proximate, succeeding

- His first film was a complete flop, but his subsequent films were quite successful.
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] اولین فلیمش ناموفق بود، اما فیلم های بعدیش کاملا موفق بودند.
|
[ترجمه گوگل] اولین فیلم او یک شکست کامل بود، اما فیلم های بعدی او کاملاً موفق بودند
[ترجمه ترگمان] اولین فیلمش یک شکست کامل بود، اما فیلم های بعدی او کاملا موفق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Four years subsequent to their arrival in New York, they moved their family back to Chicago.
[ترجمه من] چهار سال بعد از ورودشان به نیویورک، خانواده خود را به شیکاگو بگرداندند.
|
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] چهار سال بعد از رسیدنشان به نیویورک، به شیکاگو نزد خانواده شان برگشتند.
|
[ترجمه گوگل] چهار سال پس از ورودشان به نیویورک، آنها خانواده خود را به شیکاگو نقل مکان کردند
[ترجمه ترگمان] چهار سال بعد از ورود آن ها به نیویورک، آن ها خانواده خود را به شیکاگو منتقل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In subsequent years, they were to think fondly of how they had first met.
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] سالها بعد، به اولین دیدار عاشقانه شان فکر می کردند.
|
[ترجمه مرضیهصفدری پناه] سالها بعد، به اولین دیدار عاشقانه شان فکر می کردند
|
[ترجمه گوگل] در سال‌های بعد، آن‌ها باید با علاقه به نحوه‌ی اولین ملاقات خود فکر کنند
[ترجمه ترگمان] در سال های بعد، آن ها با علاقه به این که اولین بار چگونه ملاقات کرده بودند، فکر می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. subsequent events
رویداد بعدی

2. subsequent events thoroughly exculpated him
رویدادهای بعدی بی گناهی او را کاملا نشان داد.

3. subsequent river
میان رود

4. a period subsequent to the war
دوران بعد از جنگ

5. Further explanations will be presented in subsequent lectures.
[ترجمه گوگل]توضیحات بیشتر در سخنرانی های بعدی ارائه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]توضیحات بیشتر در سخنرانی های بعدی ارایه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Though the enemy forces resisted at first, they subsequently learned that their efforts were in vain.
[ترجمه گوگل]اگرچه نیروهای دشمن در ابتدا مقاومت کردند، اما پس از آن متوجه شدند که تلاش آنها بی نتیجه بوده است
[ترجمه ترگمان]اگر چه نیروهای دشمن در ابتدا مقاومت کردند، اما بعدا دریافتند که تلاش های آن ها بی هوده بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Those concerns were overshadowed by subsequent events.
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] نگرانی هایشان با اتفاقات بعدی، بی اهمیت ( کمرنگ تر ) شد.
|
[ترجمه ثریا] آن نگرانی ها، با اتفاقات بعدی ، بی اهمیت شدند
|
[ترجمه گوگل]این نگرانی ها تحت الشعاع رویدادهای بعدی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]آن نگرانی ها تحت الشعاع رویداده ای بعدی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This will be discussed in subsequent chapters.
[ترجمه گوگل]در فصول بعدی به این موضوع پرداخته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این موضوع در فصل های بعدی مورد بحث قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The story will be continued in subsequent issues of the magazine.
[ترجمه حلما] این داستان در شماره های بعدی مجله ادامه خواهد داشت
|
[ترجمه گوگل]ادامه این داستان در شماره های بعدی این مجله خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این داستان در مسائل بعدی این مجله ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The book discusses his illness and subsequent resignation from the government.
[ترجمه گوگل]این کتاب به بیماری او و استعفای بعدی او از دولت می پردازد
[ترجمه ترگمان]این کتاب درباره بیماری وی و استعفای متعاقب آن از سوی دولت بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His illness was subsequent to his wife's death.
[ترجمه گوگل]بیماری او به دنبال مرگ همسرش بود
[ترجمه ترگمان]بیماری او پس از مرگ همسرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He confessed to other crimes subsequent to the bank robbery.
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] پس از سرقت از بانک به دیگر جرائمش اعتراف کرد
|
[ترجمه گوگل]او به جرایم دیگر پس از سرقت بانک اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان]اون به جرائم دیگه هم بعد از سرقت بانک اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These skills were passed on to subsequent generations.
[ترجمه گوگل]این مهارت ها به نسل های بعدی منتقل شد
[ترجمه ترگمان]این مهارت ها به نسل های بعدی منتقل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The day subsequent to your visit he died.
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] روز بعد از ملاقاتت، درگذشت.
|
[ترجمه گوگل]روز بعد از ملاقات شما او درگذشت
[ترجمه ترگمان]فردای آن روز او مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Those explosions must have been subsequent to our departure, because we didn't hear anything.
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] انفجارها بعد از رفتن ما بوده است، چون ما صدایی نشنیدیم
|
[ترجمه گوگل]آن انفجارها باید بعد از خروج ما بوده باشد، زیرا ما چیزی نشنیدیم
[ترجمه ترگمان]این انفجارها پس از عزیمت ما رخ داده بودند، چون ما چیزی نشنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Three of them were killed in the subsequent encounter with the police.
[ترجمه گوگل]سه نفر از آنها در برخورد بعدی با پلیس کشته شدند
[ترجمه ترگمان]سه تن از آن ها در برخورد بعدی با پلیس کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Subsequent events verified that his judgement was at fault.
[ترجمه حلما] اتفاقات بعدی تایید کرد که قضاوتش اشتباه بود
|
[ترجمه گوگل]حوادث بعدی تأیید کرد که قضاوت او اشتباه بوده است
[ترجمه ترگمان]رویداده ای بعدی تایید کردند که قضاوت او مقصر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The first and all subsequent visits were kept secret.
[ترجمه گوگل]اولین و همه دیدارهای بعدی مخفی نگه داشته شد
[ترجمه ترگمان]اولین و همه ملاقات های متعاقب آن مخفی نگاه داشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لاحق (صفت)
accessory, subsequent

مابعد (صفت)
next, subsequent

پسین (صفت)
subsequent, hindmost, hinder, last

بعد (صفت)
next, subsequent

متعاقب (صفت)
subsequent, following, pursuant, succedent

بعدی (صفت)
subsequent, further, future, puisne, ulterior, latter, latest

دیرتر (صفت)
subsequent, posterior

خلفی (صفت)
subsequent, succeeding

پس ایند (صفت)
subsequent

تخصصی

[ریاضیات] در سایر متعاقب، بعدی، لاحق
[آب و خاک] شاخه فرعی

انگلیسی به انگلیسی

• succeeding, following, ensuing, happening after
subsequent describes something that happens or exists at a later time than something else.

پیشنهاد کاربران

سپس
بعد
بعدی، پسین
مثال: The subsequent chapters provide more detail.
فصل های بعدی جزئیات بیشتری را ارائه می دهند.
مابعد
خَلَف
Subsequent درست هم معنی Next هست و تنها فرقاش اینه که:
1. یکم formal تر هست و توی نوشتار بیشتر استفاده میشه.
2. Next به معنی "بلافاصله بعد" هست ولی Subsequent به معنی "بعدی" یا "آتی" هست.
متعاقب، بعدی
بعدی ، بعد ، پسین
happening after something else
subsequent \ ˈsəb - si - kwənt \ adjective
🔴 following in time, place or order
◀️ For right - handed hitters like Judge, the right big toe is the catalyst for rotating the lower half of the body when they swing. Infielder DJ LeMahieu, who broke the sesamoid bone in his right big toe last season and had subsequent ligament damage in his second toe, was severely hampered by the injury. It cost him most of September and all of the postseason — and came with considerable embarrassment
...
[مشاهده متن کامل]

پشت بند، پس ایند
بعدی
پس رویداد
subsequent ( adj ) = متعاقب، در پی، به دنبال/بعدی، آتی
examples:
1 - Further explanations will be presented in subsequent lectures.
توضیحات بیشتر در سخنرانی های بعدی ارائه خواهد شد.
2 - Subsequent events proved that Sloan was right.
...
[مشاهده متن کامل]

رخدادهای آتی ثابت کرد که حق با "اسلون" بود.
3 - The book discusses his illness and subsequent resignation from politics.
این کتاب درباره بیماری و استعفای متعاقب او از سیاست صحبت می کند.
4 - Everything I do makes me better at each subsequent thing.
هر کاری که انجام می دهم باعث می شود در کارهای بعدی بهتر شوم.

consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی
consequent :::: حاصل
consequent on :::: ناشی از ، حاصل از
concequently ::: درنتیجه
subsequent :::: بعدی
subsequently::::: بعدا
بعدی
Subsequent Presentation ارائه بعدی
پس از. . . . .
بعد از یک واقعه
بعدی
ما بَعد
( زیر مجموعه ) هم میشه: )
جای دوری لازم نیس برین
این همون هرجا اومد معنی بعدی، بعد از، بعد، رو با توجه به اون رویدادی که ذکر شده توی جمله میده
Improve your function on subsequent tests
عملکرد خود را در امتحان یا تستهای بعدی افزایش دهید.
پیاپی
آتی
متأخر
پس از ان
عواقب
پیامد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس