suborn

/səˈbɔːrn//səˈbɔːn/

معنی: دزدکی و محرمانه چیزی کسب کردن، کسی را بکاربد اغواء کردن
معانی دیگر: (از راه رشوه یا تطمیع) وادار کردن، اغوا کردن، واداشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: suborns, suborning, suborned
مشتقات: subornative (adj.), subornation (n.), suborner (n.)
(1) تعریف: to induce (someone) to commit a crime or other corrupt deed.

- He suborned his girlfriend to provide a false alibi for him.
[ترجمه گوگل] او دوست دخترش را زیر سلطه او درآورد تا برای او حقایق کاذب فراهم کند
[ترجمه ترگمان] اون دوست دخترش رو مجبور کرد که یه عذر موجه برای اون فراهم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to induce (a witness) to commit perjury in a legal proceeding.

- It seems that the lawyer attempted to suborn the witness.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که وکیل اقدام به تضعیف شاهد کرده است
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسه که وکیلش سعی کرده شاهد بوده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He tried to suborn the police.
[ترجمه رضا مرادی] او سعی کرد که به پلیس رشوه دهد، یا پلیس را بخرد
|
[ترجمه گوگل]او سعی کرد پلیس را زیر پا بگذارد
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد به پلیس خبر بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was charged with conspiracy to suborn witnesses.
[ترجمه گوگل]او به توطئه برای شاهدان فرعی متهم شد
[ترجمه ترگمان]اون متهم به توطئه برای شاهدها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was suborned into killing the old Tom.
[ترجمه گوگل]او در کشتن تام پیر غرق شد
[ترجمه ترگمان]اون داشت سعی می کرد که \"تام\" پیر رو بکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Went behind my back, suborned Max Radl, one of my most trusted aides.
[ترجمه گوگل]پشت سرم رفت، مکس رادل، یکی از قابل اعتمادترین دستیاران من را زیر پا گذاشت
[ترجمه ترگمان]از پشت سر من، ماکس Radl، یکی از most trusted من رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They suborn witnesses to testify that he has spoken against Moses and the Temple.
[ترجمه گوگل]آنها شاهدانی را برای شهادت می دهند که او علیه موسی و معبد صحبت کرده است
[ترجمه ترگمان]آن ها شهادت می دهند که شهادت دهند که علیه موسی و معبد صحبت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The president tried to suborn false witnesses.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور سعی کرد شاهدان دروغین را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور سعی کرد تا شاهد دروغ هاش باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Even now,(sentence dictionary) you seek to suborn my Fish Speakers.
[ترجمه گوگل]حتی در حال حاضر، (فرهنگ لغت جملات) شما به دنبال این هستید که اسپیکرهای ماهی من را زیر پا بگذارید
[ترجمه ترگمان]حتی حالا، (فرهنگ لغت جمله ای)شما به دنبال suborn Speakers Fish هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If he thinks that he can suborn me, he is grievously in error.
[ترجمه گوگل]اگر گمان کند که می تواند مرا زیر پا بگذارد، سخت در اشتباه است
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کند که می تواند به من صدمه بزند، او بدجوری اشتباه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The siloviki have shown they can squash opposition, suborn the courts and stay in charge.
[ترجمه گوگل]سیلوویکی ها نشان داده اند که می توانند مخالفان را سرکوب کنند، دادگاه ها را زیر پا بگذارند و در راس امور باقی بمانند
[ترجمه ترگمان]The نشان داده اند که می توانند مخالفان را اسکواش کنند و دادگاه ها را اخراج کنند و در آنجا بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Drug traders may try to suborn departing persons.
[ترجمه گوگل]تاجران مواد مخدر ممکن است سعی کنند افراد در حال خروج را زیر پا بگذارند
[ترجمه ترگمان]تاجران مواد مخدر ممکن است تلاش کنند که افراد دور از حال را ترک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دزدکی و محرمانه چیزی کسب کردن (فعل)
suborn

کسی را بکاربد اغواء کردن (فعل)
suborn

تخصصی

[حقوق] با تطمیع و رشوه کسی را به کار خلاف قانون یا گواهی دروغ واداشتن

انگلیسی به انگلیسی

• bribe someone to commit a crime; induce someone to commit perjury (law)

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To bribe or induce someone to commit an unlawful act; to secretly persuade someone to do something wrong 💰
🔍 مترادف: Bribe
✅ مثال: The corrupt official was accused of attempting to suborn witnesses to change their testimony.
to persuade someone, for example by offering them money, to commit an illegal act, especially to tell lies in a court of law
متقاعد کردن کسی، مثلاً با پیشنهاد پول، به انجام یک عمل غیرقانونی، به ویژه دروغ گفتن در دادگاه
...
[مشاهده متن کامل]

He is a liar, and he suborned perjury from her early on in this investigation.
Such agreements could undermine the justice system by providing an incentive to suppress evidence, or even to suborn witnesses.
He used his police connections and enormous sums of cash to suborn law enforcement all along the smuggling routes.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/suborn

بپرس