subnormal

/ˌsʌbˈnɔːrml̩//ˌsʌbˈnɔːml̩/

معنی: غیر طبیعی، کم هوش، مادون عادی
معانی دیگر: (به ویژه از نظر هوش) زیر هنجار، غیرعادی، دون روال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: below or less than normal, as in intelligence.
متضاد: supernormal
اسم ( noun )
مشتقات: subnormality (n.)
• : تعریف: one who is below average, as in intelligence.

جمله های نمونه

1. He was born subnormal and will never learn to read.
[ترجمه گوگل]او غیرعادی به دنیا آمد و هرگز خواندن را نخواهد آموخت
[ترجمه ترگمان]او subnormal به دنیا آمد و هرگز یاد نخواهد گرفت که بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She attended a school for the educationally subnormal.
[ترجمه گوگل]او در مدرسه ای برای افراد غیرعادی تحصیلی تحصیل کرد
[ترجمه ترگمان]او در یک مدرسه برای the subnormal شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The authorities treat the children as subnormal.
[ترجمه گوگل]مسئولان با بچه ها به عنوان افراد غیرعادی برخورد می کنند
[ترجمه ترگمان]مقامات با کودکان به عنوان subnormal رفتار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The subnormal function status of the eustachian tube and the low-degree infection in pathologic process of otitis media probably are basic causes of silence nature of otitis media.
[ترجمه گوگل]وضعیت عملکرد غیرطبیعی شیپور استاش و عفونت با درجه پایین در روند پاتولوژیک اوتیت میانی احتمالاً از علل اصلی ماهیت خاموشی اوتیت میانی است
[ترجمه ترگمان]وضعیت تابع subnormal لوله eustachian و عفونت درجه پایین در فرآیند آسیب شناسی رسانه otitis احتمالا دلایل اصلی ماهیت سکوت رسانه های otitis هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An idiot has a subnormal IQ.
[ترجمه گوگل]یک احمق ضریب هوشی غیرطبیعی دارد
[ترجمه ترگمان]یه احمق هوش بالایی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In newborns, a subnormal temperature - rather than a fever - may be a sign of serious illness.
[ترجمه گوگل]در نوزادان، دمای غیرطبیعی - به جای تب - ممکن است نشانه یک بیماری جدی باشد
[ترجمه ترگمان]در نوزادان، یک دمای subnormal - به جای تب - ممکن است نشانه ای از یک بیماری جدی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Every normal operator is trivially subnormal.
[ترجمه گوگل]هر عملگر معمولی به طور پیش پا افتاده ای غیر عادی است
[ترجمه ترگمان]هر عملگر معمولی به طور جزیی subnormal می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hypothermia means a subnormal body temperature.
[ترجمه گوگل]هیپوترمی به معنای دمای غیر طبیعی بدن است
[ترجمه ترگمان]Hypothermia به معنی درجه حرارت بدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At Berkshire, we have subnormal process.
[ترجمه گوگل]در برکشایر، ما فرآیند غیرعادی داریم
[ترجمه ترگمان]در برکشایر، ما فرآیند subnormal داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Results Normal ECG was 90. 3 % and subnormal DCG was 8 9 % in recover - term subacute patents.
[ترجمه گوگل]نتایج ECG نرمال 90 3 درصد و DCG غیرطبیعی 8 9 درصد در پتنت های تحت حاد بازیابی مدت بود
[ترجمه ترگمان]نتایج ECG معمولی ۹۰ بود ۳ % و subnormal DCG ۸ % از حق انحصار term ۸ % بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After the floods the harvests were subnormal.
[ترجمه گوگل]پس از سیل، برداشت محصول غیرعادی بود
[ترجمه ترگمان]پس از سیل ها، برداشت های محصول مجددا آغاز شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. T he concept of the subnormal matrix and anti-symmetric matrix is introduced, th eir basic properties and relations with the sub-symmetric matrix and the unitary matrix are studied.
[ترجمه گوگل]مفهوم ماتریس زیر متقارن و ماتریس ضد متقارن معرفی شده است، خواص اساسی و روابط آنها با ماتریس زیر متقارن و ماتریس واحد مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]مفهوم ماتریس subnormal و ماتریس anti معرفی شده است که در آن ویژگی های اصلی و روابط با ماتریس زیر متقارن و ماتریس واحد مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was Born suBnormal and will never learn to speak.
[ترجمه گوگل]او غیرعادی به دنیا آمد و هرگز صحبت کردن را یاد نخواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]او subnormal زاده شده بود و هرگز یاد نخواهد گرفت که صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is unclear what standard of consent should be employed with respect to children or those of subnormal intelligence.
[ترجمه گوگل]مشخص نیست که چه استانداردی از رضایت باید در مورد کودکان یا کودکان دارای هوش غیرعادی به کار گرفته شود
[ترجمه ترگمان]مشخص نیست که چه استاندارد رضایت باید با توجه به کودکان و یا با اطلاعات subnormal مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر طبیعی (صفت)
preposterous, sophisticated, uncanny, supernatural, factitious, factitive, unnatural, subnormal, preternatural

کم هوش (صفت)
silly, thickheaded, subnormal

مادون عادی (صفت)
subnormal

تخصصی

[زمین شناسی] زیرهنجار
[ریاضیات] تحت نرمال، زیرقائم، تحت قائم
[آمار] زیرنرمال

انگلیسی به انگلیسی

• less than normal, lower than normal, below average
if someone is subnormal, they have less ability or intelligence than a normal person of their age.

پیشنهاد کاربران

بپرس