submission

/səbˈmɪʃn̩//səbˈmɪʃn̩/

معنی: واگذاری، سرافکندگی، تابع، انقیاد، تسلیم، تفویض، اطاعت، فرمان برداری، اظهاراطاعت
معانی دیگر: رضا، رضایت، گردن نهی، تن در دهی، تقدیم، (برای تصویب یا رسیدگی) ارائه، دادن، عرضه، هر چیزی که ارسال یا داده شده (مثلا برای چاپ)، عمل تسلیم شدن، ستوهش، (حقوق) قرارداد ارجاع به حکمیت، مطیع، تفوی­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of submitting.
مترادف: acquiescence, capitulation, surrender
متضاد: defiance, resistance
مشابه: compliance, deference, obedience, offer, tender

(2) تعریف: the quality or condition of being submissive; unresisting or humbly obedient behavior; meekness.
مترادف: meekness, subservience
متضاد: defiance
مشابه: complaisance, conformability, docility, homage, obedience, oppression, tractability

(3) تعریف: something that is submitted for consideration or decision, such as an article for publication.
مشابه: bid, manuscript, motion, offer, offering, proposal, tender

(4) تعریف: a legal agreement in which parties to a dispute agree to abide by the decision of an arbitrator.

جمله های نمونه

1. submission to the will of god
گردن نهادن به اراده ی خداوند

2. the submission of articles for publication in a magazine
دادن مقاله برای چاپ در مجله

3. the submission of proposals
ارائه پیشنهادات

4. The boxer had pummelled his opponent into submission by the end of the fourth round.
[ترجمه گوگل]بوکسور در پایان راند چهارم حریف خود را به تسلیم فرو برد
[ترجمه ترگمان]مشت زن، حریف خود را تا پایان دور چهارم شکست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The emperor demanded total submission from his subjects.
[ترجمه گوگل]امپراتور از رعایای خود خواستار تسلیم کامل شد
[ترجمه ترگمان]امپراطور خواستار تسلیم کامل از اتباع خود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Napoleon threatened to starve the country into submission.
[ترجمه گوگل]ناپلئون تهدید کرد که کشور را گرسنه خواهد کرد تا تسلیم شود
[ترجمه ترگمان]ناپلئون تهدید کرد که کشور را به گرسنگی وامی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His response was one of resistance, not submission.
[ترجمه گوگل]پاسخ او مقاومت بود، نه تسلیم
[ترجمه ترگمان]پاسخ او یک مقاومت بود، نه تسلیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The companies have made a joint submission to the minister.
[ترجمه گوگل]این شرکت ها تسلیم مشترکی به وزیر داده اند
[ترجمه ترگمان]این شرکت ها یک ارسال مشترک به این وزیر انجام داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The judge upheld the defendant's submission and quashed his conviction.
[ترجمه گوگل]قاضی پرونده متهم را تایید و محکومیت او را نقض کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی تسلیم متهم را تایید کرد و محکومیت او را سرکوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His head was bowed in submission.
[ترجمه شان] سرش به نشانه انقیاد ( اطاعت ) خم شده بود.
|
[ترجمه گوگل]سرش به نشانه تسلیم خم شده بود
[ترجمه ترگمان]سرش در تسلیم خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We think an attempt to bully them into submission would be counterproductive.
[ترجمه گوگل]ما فکر می کنیم که تلاش برای قلدری آنها برای تسلیم شدن نتیجه معکوس خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کنیم که تلاش برای وادار کردن آن ها به تسلیم، نتیجه معکوس خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I demand the submission of the signature to an expert.
[ترجمه گوگل]تقاضای ارائه امضا به کارشناس را دارم
[ترجمه ترگمان]من خواستار تسلیم شدن امضا به یک متخصص هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No enemy can frighten us into submission.
[ترجمه گوگل]هیچ دشمنی نمی تواند ما را به تسلیم بترساند
[ترجمه ترگمان]هیچ دشمنی نمی تواند ما را وادار به تسلیم کردن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The deadline for the submission of proposals is May 1st.
[ترجمه گوگل]آخرین مهلت ارسال پیشنهادات 1 اردیبهشت می باشد
[ترجمه ترگمان]مهلت ارسال پیشنهادها اول ماه مه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واگذاری (اسم)
abandon, surrender, assignment, transfer, cession, submission, abandonment, resignation, demission, condescension, assignation, devolution, bail, conveyance

سرافکندگی (اسم)
submission, shame, abashment, confusion, humbleness, lowliness, mortification, resignation

تابع (اسم)
submission, accessory, subsidiary, subordinate, function, citizen, sub, follower, suffragan, apanage, appanage, subaltern, sequela, servitor, subdominant

انقیاد (اسم)
submission, subjection, sufferance, binding, subjugation

تسلیم (اسم)
surrender, submission, resignation, livery, deference, prehension, quietism, capitulation, delivery, rendition, passover, rendering

تفویض (اسم)
submission, resignation, conferment, delivery, investiture

اطاعت (اسم)
submission, obedience, subordination, subjugation

فرمان برداری (اسم)
submission, obedience, subordination

اظهار اطاعت (اسم)
submission

تخصصی

[حقوق] اظهاریه، لایحه، تسلیم، رضا

انگلیسی به انگلیسی

• act of submitting, surrender; humility, meekness, submissiveness; something that has been submitted, application, offer; agreement of conflicting parties to abide by an arbitrator's decision (law)
submission is a state in which people are not free to do as they want because they are under the control of someone else.
the submission of a proposal or application is the act of sending it to someone, so they can decide whether to accept it; a formal use.

پیشنهاد کاربران

مراجعه ( پزشکی )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : submit
اسم ( noun ) : submission / submissiveness
صفت ( adjective ) : submissive
قید ( adverb ) : submissively
عرض حال
تقدیم رساله دکتری برای دفاع
● ارائه ، تفویض
● تسلیم
● دید، نقطه نظر
لایحه
تقدیم درخواست
مطلب پیشنهادی برای چاپ در مجله یا نشریه
سند، طرح، ارائه و . . .
سلطه پذیری
مطیع
You will kill your soldier and you will be under my command under my submission
خودت سربازاتو میکشی و به فرمان من زیر سلطه من خواهی بود
لایحه دفاعیه
عدم مقاومت

ارائه - پیشنهاد
ارائه، عرضه، هرچیز ارسال شده برای بررسی یا چاپ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس