submergence

/səbˈmɜːrdʒəns//səbˈmɜːdʒəns/

معنی: فروبری، مخفی سازی
معانی دیگر: فروبری دراب

جمله های نمونه

1. Fortunately, because they are diving birds, temporary submergence in rough weather is not going to trouble them.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه از آنجایی که آنها پرندگان غواصی هستند، غوطه ور شدن موقت در آب و هوای ناخوشایند برای آنها مشکلی ایجاد نمی کند
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، چون آن ها پرندگان غواصی هستند، آب رفتن موقتی در آب و هوای سخت باعث دردسر آن ها نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Submergence of BFP is a key procedure to exploit marginal oil and gas field economically.
[ترجمه گوگل]غرق شدن BFP یک روش کلیدی برای بهره برداری اقتصادی از میدان نفت و گاز حاشیه ای است
[ترجمه ترگمان]submergence از bfp یک روش کلیدی برای بهره برداری از میدان های نفت و گاز حاشیه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Submergence and drought are major constraints to rice (Oryza sativa) production in rain-fed farmlands, both of which can occur sequentially during a single crop cycle.
[ترجمه گوگل]غرقابی و خشکسالی محدودیت‌های اصلی برای تولید برنج (Oryza sativa) در زمین‌های کشاورزی دیم هستند، که هر دو می‌توانند به‌طور متوالی در طول یک چرخه محصول رخ دهند
[ترجمه ترگمان]خشکسالی و خشکسالی محدودیت های اصلی تولید کشاورزی ارگانیک هستند که هر دو می توانند به طور پی درپی در طول یک چرخه محصول رخ دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Inadequate submergence can result in pre-rotation of the water in the wet-well, resulting in the formation of strong free-surface air core vortices and the entrance of air into the pump suction inlet.
[ترجمه گوگل]غوطه ور شدن ناکافی می تواند منجر به چرخش اولیه آب در چاه مرطوب شود و در نتیجه گردابه های هسته هوای سطح آزاد قوی و ورود هوا به ورودی مکش پمپ ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]فراموشی ناکافی می تواند منجر به چرخش پیش از چرخش آب در چاه مرطوب شود که منجر به تشکیل vortices هسته ای آزاد و ورود هوا به ورودی مکش پمپ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Most emergence or submergence does not remain strictly vertical.
[ترجمه گوگل]بیشتر ظهور یا غوطه وری کاملاً عمودی باقی نمی ماند
[ترجمه ترگمان]اغلب ظهور یا زیر آب رفتن به شدت عمودی باقی نمی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thus, once proper anti - vortexing submergence is established, the concern about motor overheating will frequently be eliminated.
[ترجمه گوگل]بنابراین، هنگامی که غوطه وری ضد گرداب مناسب ایجاد شد، نگرانی در مورد گرم شدن بیش از حد موتور اغلب از بین خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]در نتیجه زمانی که زیر آب رفتن مناسب ایجاد می شود، نگرانی در مورد گرم شدن موتور اغلب حذف خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Limit pump diameter and percentage of submergence are derived theoretically. Trial and error method is used to calculate the rational percentage of submergence and pump setting depth.
[ترجمه گوگل]قطر پمپ محدود و درصد غوطه وری به صورت تئوری به دست می آیند برای محاسبه درصد منطقی غوطه وری و عمق تنظیم پمپ از روش آزمون و خطا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]قطر پمپ محدود شده و درصد زیر آب رفتن از نظر تئوری بدست می آید روش آزمون و خطا برای محاسبه درصد منطقی زیر آب رفتن و عمق تنظیم پمپ استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, for little submergence the flow separates at aft - dome and a weak vortex forms in cavity.
[ترجمه گوگل]با این حال، برای غوطه ور شدن اندک، جریان در پشت گنبد جدا می شود و یک گرداب ضعیف در حفره تشکیل می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای زیر آب رفتن جریان آب در قسمت عقب را جدا می کند و یک گردباد ضعیف در حفره ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Submergence stress result in oxygen limitation in maize roots.
[ترجمه گوگل]تنش غوطه‌وري منجر به محدوديت اكسيژن در ريشه‌هاي ذرت مي‌شود
[ترجمه ترگمان]استرس submergence ناشی از محدودیت اکسیژن در ریشه های ذرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The ranges of rational submergence depth and pump setting depth are presented for Fuyang reservoir of Xinli oilfield.
[ترجمه گوگل]محدوده عمق غوطه وری منطقی و عمق تنظیم پمپ برای مخزن فویانگ میدان نفتی Xinli ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]محدوده عمق آب زیر آب و عمق تنظیم پمپ برای مخزن Fuyang میدان نفتی Xinli ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is floated in the water being tested and assumes different levels of submergence depending on the salinity of the solution.
[ترجمه گوگل]این در آب مورد آزمایش شناور می شود و بسته به شوری محلول سطوح مختلفی از غوطه ور شدن را در نظر می گیرد
[ترجمه ترگمان]این آب در آب شناور است و بسته به شوری آب، سطوح مختلفی از آب رفتن را فرض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With different layout of inverted siphon pipe, requirements for inlet flow pattern and submergence are various.
[ترجمه گوگل]با طرح های مختلف لوله سیفون معکوس، الزامات برای الگوی جریان ورودی و غوطه وری متفاوت است
[ترجمه ترگمان]با چیدمان متفاوتی از لوله siphon inverted، الزامات مربوط به الگوی جریان ورودی و زیر آب رفتن مختلف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cold spring paddy soils are the low yielded soils with puddling soil layer formed under strongly reducing condition induced by persistent submergence.
[ترجمه گوگل]خاک‌های شالیزاری بهار سرد، خاک‌های کم‌محصولی با لایه خاکی پوکه‌ای هستند که در شرایط به شدت کاهشی ناشی از غوطه‌ور شدن مداوم ایجاد می‌شوند
[ترجمه ترگمان]لایه های خاک بر روی خاک بر روی خاک yielded قرار دارند و لایه های خاک puddling به شدت به علت زیر آب رفتن مداوم شکل گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The paper presented an experimental study of the critical submergence of pressure power intakes.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک مطالعه تجربی از غرق شدن بحرانی ورودی‌های توان فشار ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک مطالعه آزمایشی در مورد زیر آب رفتن شدید قدرت فشار را ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروبری (اسم)
submergence

مخفی سازی (اسم)
submergence

تخصصی

[عمران و معماری] استغراق - غرقه - شناوری
[زمین شناسی] زیردریایی - زیردریایی ها وسایلی پیشرفته به منظور فرورفتن در اعماق آب های اقیانوس ها به منظور گردآوری اطلاعات راجع به بستر دریاها و اقیانوس ها هستند
[آب و خاک] استغراق

انگلیسی به انگلیسی

• act or process of being submerged, state of being submerged, immersion

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : submerge
✅️ اسم ( noun ) : submersion / submergence / submersible
✅️ صفت ( adjective ) : submersible / submerged
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس