submerged


معنی: قابل فرو کردن در اب

جمله های نمونه

1. i submerged my hand in the warm water
دستم را در آب گرم فرو بردم.

2. the submerged people of the slums
مردم فلاکت زده ی زاغه نشین ها

3. he was submerged and got a mouthful of seawater
او زیر آب رفت و یک قلپ آب دریا را فرو داد.

4. the submarine submerged
زیر دریایی رفت زیر آب.

5. the boat skirted around submerged obstacles
قایق از موانع زیر آبی احتراز کرد.

6. the river overflowed and submerged the town
رودخانه لبریز شد و شهر را فرا گرفت.

مترادف ها

قابل فرو کردن در اب (صفت)
submerged

تخصصی

[عمران و معماری] غوطه ور - زیرآبی - غرقاب - مستغرق

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : submerge
✅️ اسم ( noun ) : submersion / submergence / submersible
✅️ صفت ( adjective ) : submersible / submerged
✅️ قید ( adverb ) : _
Submerged arc welding : جوشکاری قوس زیر پودری
سیستم غرقابی
( شناور ) زیرسطحی
شناور شدن
غوطه ور
جریان مستغرق

بپرس