sublation


معنی: استهلاک، زوال، تغییر شکل
معانی دیگر: تحول

مترادف ها

استهلاک (اسم)
depreciation, amortization, sublation

زوال (اسم)
decline, decay, decadence, downfall, fadeaway, ebb, sublation, lapse, fall, chute, deterioration, consumption, tailspin

تغییر شکل (اسم)
transmutation, transformation, metamorphosis, sublation, evolution, transfiguration, palingenesis, transmogrification

پیشنهاد کاربران

"رفع"
sublation ترجمه انگلیسی Aufhebung در اندیشه هگل است که به معنای نفی, حفظ و ارتقای توامان پدیده ها در دیالکتیک هگلی می باشد.
مستهیل شدن
در فلسفه هگل یعنی �مستهیل� شدن یعنی آنجایی که تز و آنتی تز در آنجا به تعامل می رسند و یا به دیگر سخن بر اساس یک دگرگونی مستهیل می شوند

بپرس