subjugation

/ˌsʌbdʒʊˈɡeɪʃn̩//ˌsʌbdʒʊˈɡeɪʃn̩/

معنی: انقیاد، اطاعت، مطیع سازی، مقهور سازی
معانی دیگر: انقیاد، اطاعت، مقهور سازی، مطیع سازی

جمله های نمونه

1. They are bravely resisting subjugation by their more powerful neighbours.
[ترجمه گوگل]آنها شجاعانه در برابر انقیاد توسط همسایگان قدرتمندتر خود مقاومت می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها شجاعانه در برابر سلطه همسایگان قدرتمندتر خود مقاومت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Joyce was undismayed by the subjugation of the Czechs.
[ترجمه گوگل]جویس از انقیاد چک ها ناراضی بود
[ترجمه ترگمان]جو یس بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس و واهمه، بدون ترس و واهمه، بدون ترس و
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But the women continue to suffer a degrading subjugation.
[ترجمه گوگل]اما زنان همچنان از انقیاد تحقیرآمیز رنج می برند
[ترجمه ترگمان]اما زن ها همچنان سرکوب degrading را تحمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Such knowledge and classification represents subjugation of the rest of the population, and the regularisation and standardisation of moral careers.
[ترجمه گوگل]چنین دانش و طبقه‌بندی نشان‌دهنده انقیاد بقیه جمعیت، و منظم‌سازی و استانداردسازی مشاغل اخلاقی است
[ترجمه ترگمان]چنین دانشی و طبقه بندی نمایانگر مطیع بودن بقیه مردم و the و استانداردسازی مشاغل اخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Britain's imperial primacy required the subjugation of other cultures and the dishonouring of their gods.
[ترجمه گوگل]برتری امپراتوری بریتانیا مستلزم انقیاد فرهنگ های دیگر و بی احترامی به خدایان آنها بود
[ترجمه ترگمان]برتری امپراتوری بریتانیا مستلزم انقیاد سایر فرهنگ ها و ظهور خدایان آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I encouraged them to denounce the callow subjugation of women and switch from heels to flats.
[ترجمه گوگل]من آنها را تشویق کردم که انقیاد نابخردانه زنان را محکوم کنند و از کفش های پاشنه دار به کفش های تخت روی بیاورند
[ترجمه ترگمان]من آن ها را تشویق کردم که انقیاد callow زنان را محکوم کنند و از پاشنه به آپارتمان ها دست بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. People were again cowed into subjugation.
[ترجمه گوگل]مردم دوباره تحت انقیاد قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]مردم دوباره مطیع و مطیع بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. War is the conquest and subjugation of human self - sovereignty against the will of the contest.
[ترجمه گوگل]جنگ تسخیر و انقیاد خود-حاکمیت انسان در برابر اراده مسابقه است
[ترجمه ترگمان]جنگ، فتح و انقیاد تسلط بر انسان در برابر اراده این رقابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These are the implements of war and subjugation ; the last arguments to which kings resort.
[ترجمه گوگل]اینها ابزار جنگ و انقیاد است آخرین استدلال هایی که پادشاهان به آنها متوسل می شوند
[ترجمه ترگمان]اینها ابزارهای جنگ و انقیاد هستند؛ آخرین استدلالات که شاهان به آن متوسل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These nouns signify a state of subjugation to an owner or a master.
[ترجمه گوگل]این اسم ها نشان دهنده حالت انقیاد در برابر مالک یا ارباب هستند
[ترجمه ترگمان]این اسم ها یک حالت انقیاد را به صاحب یا مالک نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Guardian's Band of Subjugation now correctly grants universal haste.
[ترجمه گوگل]گروه انقیاد گاردین اکنون به درستی عجله جهانی را اعطا می کند
[ترجمه ترگمان]گروه نگهبان subjugation اکنون به درستی با شتاب جهانی موافقت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This theory of national subjugation was the view held by the Kuomintang.
[ترجمه گوگل]این نظریه انقیاد ملی دیدگاهی بود که کومینتانگ داشت
[ترجمه ترگمان]این نظریه انقیاد ملی، دیدگاه held بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Does the subjugation of the Canaanites to the Semites justify slavery of any form?
[ترجمه گوگل]آیا انقیاد کنعانیان در برابر سامی ها بردگی به هر شکلی را توجیه می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا مطیع قانون اتحاد با نژاد سامی، بردگی هر شکلی را توجیه می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Not knowing the right word for the right thing at the right time is one form of subjugation.
[ترجمه گوگل]ندانستن کلمه مناسب برای چیز درست در زمان مناسب یکی از اشکال انقیاد است
[ترجمه ترگمان]حتی یک کلمه درست در زمان مناسب، یک شکل مطیع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انقیاد (اسم)
submission, subjection, sufferance, binding, subjugation

اطاعت (اسم)
submission, obedience, subordination, subjugation

مطیع سازی (اسم)
subjugation

مقهور سازی (اسم)
subjugation

انگلیسی به انگلیسی

• act of subjugating, act of bringing into submission

پیشنهاد کاربران

دوستان عزیز، لغات و کلمات یک معنای عمومی دارند و یک معنای تخصصی که در شاخه های علمی مختلف با هم متفاوت است. در معنای عمومی، وقتی دیکشنری را نگاه کنیم، چیرگی و تسلط درست است. اما در شاخه روان شناسی و در
...
[مشاهده متن کامل]
رویکرد طرحواره درمانی، منظور از این کلمه �تسلیم شدن� است. تسلیم شدنی که هدف آن اجتناب از طرد شدن و آسیب دیدن است.

استیلا. چیرگی
مثال:
the British Empire for their subjugation of the Indian people,
امپراطوری بریتانیا برای استیلایش {نسبت به} مردم هندوستان
طبق ویکیشنری، 2 تا معنا داره:
subjugation ( countable and uncountable, plural subjugations )
1.
The act of subjugating
2.
The state of being subjugated; forced control by others
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی عملاً دوتا معنای متضاد، بسته به متن؛ مطیع کردن و مطیع بودن. هرچند در کمبریج و وبستر چنین معنایی درج نشده.

Subjugation معنی اطاعت نمی دهد برعکس به معنی چیرگی و استیلا و تحت کنترل در آوردن است
Subjugation معنی اطاعت نمی دهد چون اطاعت یعنی فرمان برداری و برعکس ، این لغت به معنای چیرگی و تحت سلطه و کنترل قرار دادن است و معنی برتری هم می دهد
1 -
the act of defeating people or a country and ruling them in a way that allows them no freedom
عمل شکست دادن مردم یا یک کشور و اداره کردن آنها به گونه ای که به آنها اجازه آزادی نمی دهد، تسخیر، انقیاد
...
[مشاهده متن کامل]

They are bravely resisting subjugation by their more powerful neighbours.
Hitler's main objective was the total subjugation of the Soviet Union.
2 -
the act of treating a person or their wishes or beliefs as less important than other people or their wishes or beliefs
عملی که با یک شخص یا خواسته ها یا باورهای او کمتر از سایر افراد یا خواسته ها یا عقاید آنها اهمیت دارد، نگاه شهروند درجه دوم، انقیاد
The subjugation of women is a central theme in her work.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/subjugation
سرسپاری
حلقه در گوش کسی کشیدن ؛ کنایه از محکوم و مطیع گردانیدن وی را. ( آنندراج ) .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : subjugate
✅️ اسم ( noun ) : subjugation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
تسخیر، چیرگی
استعباد
گردن نهادن، فرمانبرداری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس