subjugated to

انگلیسی به انگلیسی

• enslaved to -, pledged to -

پیشنهاد کاربران

فدای کسی شدن - نیازها، افکار، آرزوهای دیگران را بر خود مقدم دانستن - در اولویت قرار دادن
She subjugated herself to her mother's needs
او خودش را فدای نیازهای مادرش کرد.
Reporters must subjugate personal political convictions to their professional commitment to balance.
...
[مشاهده متن کامل]

گزارشگران بایستی عقاید شخصی خود را فدای تعهد حرفه ای کنند تا تعادل به وجود بیاد.

مطیع چیزی یا کسی بودن
سرکوب شده

بپرس