subjectively


بطور ذهنی یا باطنی

جمله های نمونه

1. His work was judged objectively as well as subjectively.
[ترجمه گوگل]کار او به صورت عینی و همچنین ذهنی مورد قضاوت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]کار او به صورت عینی و نیز به طور ذهنی مورد قضاوت قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't judge her work too subjectively.
[ترجمه محمدرضا] کار او را با سوگیری ( و منظور شخصی ) قضاوت نکن.
|
[ترجمه گوگل]کار او را خیلی ذهنی قضاوت نکنید
[ترجمه ترگمان]در مورد کارش هم قضاوت نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Our preliminary results suggest that people do subjectively find the speech clearer.
[ترجمه گوگل]نتایج اولیه ما نشان می دهد که افراد به طور ذهنی گفتار را واضح تر می یابند
[ترجمه ترگمان]نتایج اولیه ما حاکی از آن است که افراد به طور ذهنی گفتار را واضح تر می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If knowledge is obtainable only subjectively and relative to a point of view, what happens to history?
[ترجمه گوگل]اگر دانش فقط به صورت ذهنی و نسبت به یک دیدگاه قابل حصول باشد، برای تاریخ چه اتفاقی می افتد؟
[ترجمه ترگمان]اگر دانش فقط بصورت ذهنی و نسبی قابل دستیابی باشد، چه اتفاقی برای تاریخ می افتد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Human beings possess the ability to experience subjectively the objects in their environment and themselves as an object in it.
[ترجمه گوگل]انسانها این توانایی را دارند که اشیاء موجود در محیط خود و خود را به عنوان یک ابژه در آن به صورت ذهنی تجربه کنند
[ترجمه ترگمان]انسان ها توانایی تجربه کردن اشیا را در محیط خود و خودشان به عنوان یک شی در آن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is it necessary to show that the defendant subjectively knew of the dishonest design or merely that he ought to have known?
[ترجمه گوگل]آیا باید نشان داد که متهم به طور ذهنی از طرح غیر صادقانه اطلاع داشته یا صرفاً باید می دانسته است؟
[ترجمه ترگمان]آیا لازم است که نشان دهد که متهم از این طرح غیر شرافتمندانه ای چیزی می داند یا فقط باید آن را بداند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then we can allow ourselves to feel subjectively good about the outcome, whatever our objective achievement.
[ترجمه گوگل]سپس می‌توانیم به خودمان اجازه دهیم که از نظر ذهنی نسبت به نتیجه، هر دستاورد عینی‌مان، احساس خوبی داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]پس ما می توانیم به خودمان اجازه بدهیم که در مورد نتیجه خوب فکر کنیم، هر چیزی که هدف ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Second, the ways in which disability is experienced subjectively throughout the disability career will be mediated by both race and gender.
[ترجمه گوگل]دوم، روش‌هایی که در آن ناتوانی به طور ذهنی در طول حرفه معلولیت تجربه می‌شود، هم نژاد و هم جنسیت دارند
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، روش هایی که معلولیت در تمام طول عمر معلول تجربه می شود توسط نژاد و جنسیت وساطت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Subjectively it feels every bit as fast as its maker claims, but what really impresses is the torque.
[ترجمه گوگل]از نظر ذهنی به همان سرعتی که سازنده اش ادعا می کند احساس می شود، اما چیزی که واقعاً تحت تأثیر قرار می دهد گشتاور است
[ترجمه ترگمان]اما هر ذره به اندازه ادعاهای سازنده اش سریع عمل می کند، اما آنچه که واقعا تحت تاثیر قرار می گیرد، گشتاور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Subjectively, sheer game spirIt'should be advocated.
[ترجمه گوگل]از نظر ذهنی، باید از روح بازی محض حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]subjectively، بازی محض، باید مورد حمایت قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A sound also has an amplitude, a property subjectively heard as loudness. The amplitude of a sound is the measure of the displacement of the air pressure wave from its mean, or quiescent state.
[ترجمه گوگل]یک صدا همچنین دارای دامنه است، خاصیتی که به طور ذهنی به عنوان بلندی شنیده می شود دامنه یک صدا اندازه گیری جابجایی موج فشار هوا از حالت متوسط ​​یا ساکن آن است
[ترجمه ترگمان]یک صدا نیز دارای دامنه است و یک ویژگی هم به طور ذهنی به صورت یک بلندی شنیده می شود دامنه یک صدا، اندازه گیری جابجایی موج فشار هوا از میانگین آن و یا حالت خاموش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She tells her stories subjectively with the same attitude to readers who grow up in China.
[ترجمه گوگل]او داستان های خود را به صورت ذهنی با همان نگرش برای خوانندگانی که در چین بزرگ می شوند، تعریف می کند
[ترجمه ترگمان]او داستان خود را به طور ذهنی با همان نگرش به خوانندگانی که در چین بزرگ می شوند، بازگو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objectively, you look at every girls'talents ; subjectively, you believe she is the best.
[ترجمه گوگل]به طور عینی، شما به استعدادهای هر دختر نگاه می کنید به طور ذهنی، شما معتقدید که او بهترین است
[ترجمه ترگمان]تو واقعا هر دختری با استعداد و استعداد دخترها نگاه می کنی، subjectively، به نظر تو او بهترینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do not judge her work too subjectively.
[ترجمه گوگل]کار او را خیلی ذهنی قضاوت نکنید
[ترجمه ترگمان]در مورد کارش هم قضاوت نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a subjective manner, based on individual thoughts and feelings

پیشنهاد کاربران

از منظر فرد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : subject
✅️ اسم ( noun ) : subject / subjectivity / subjectivism / subjection
✅️ صفت ( adjective ) : subject / subjective
✅️ قید ( adverb ) : subjectively
ذهنی انگارانه
به طور ذهنی، از نظر ذهنی، از نظر ادراک فرد. برعکس امور عینی و مشخص و قابل وفاق
ذاتاً - اساساً
با پیش داوری

بپرس