subjected

جمله های نمونه

1. the load to which the bridge is subjected
فشاری که بر پل وارد می آید

2. according to the declaration of human rights, "no one shall be subjected to torture"
طبق اعلامیه ی حقوق بشر ((هیچکس نباید مورد شکنجه قرار بگیرد. ))

انگلیسی به انگلیسی

• brought under the control of another; under the rule of; subordinate, under the control of; exposed to, liable to; reduced to subjection; subjacent, located below, situated beneath

پیشنهاد کاربران

معرض قرار دادن
معرض
تحت چیزی قرار دادن
تحت تاثیر
دستخوش، متحمل، تابع، مطیع ، زیر فرمان ، منکوب ، تحت قیمومت، در کنترل
آزمایش شده
تحت کنترل درآوردن - درمعرض بودن
درمعرض قراردادن

بپرس