subdued

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: restrained in emotion, spirit, or intensity.
متضاد: animated, bright, combative, passionate
مشابه: calm, dispassionate, quiet

- No longer denying the accusations, the mayor seemed subdued as he spoke of the scandal.
[ترجمه گوگل] شهردار که دیگر این اتهامات را انکار نمی‌کرد، در حالی که از این رسوایی صحبت می‌کرد سرکوب به نظر می‌رسید
[ترجمه ترگمان] آقای شهردار که از رسوایی سخن می گفت، به نظر می رسید که دیگر اتهامات را انکار نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- For the funeral, you should wear a black dress, or at least something in a subdued color.
[ترجمه گوگل] برای تشییع جنازه باید یک لباس مشکی یا حداقل چیزی به رنگ ملایم بپوشید
[ترجمه ترگمان] برای مراسم دفن، باید یک لباس سیاه بپوشی یا حداقل چیزی در رنگ ملایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. american forces subdued the japanese
نیروهای آمریکایی ژاپنی ها را مغلوب کردند.

2. when the judge entered voices became subdued
هنگامی که قاضی وارد شد صداها خوابید.

3. He seemed a bit subdued to me.
[ترجمه گوگل]او به نظر من کمی مطیع به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر من کمی رام شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reception was a subdued affair.
[ترجمه گوگل]استقبال یک امر ملایم بود
[ترجمه ترگمان]مراسم بسیار آرام و آرام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The audience are strangely subdued, clapping politely after each song.
[ترجمه گوگل]تماشاگران به طرز عجیبی رام شده اند و بعد از هر آهنگ مودبانه دست می زنند
[ترجمه ترگمان]حضار به طرز عجیبی آرام شده اند و بعد از هر آواز مودبانه دست می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The subdued talk in the room faded down.
[ترجمه گوگل]صحبت های آرام در اتاق کمرنگ شد
[ترجمه ترگمان]گفتگوهای آرام در اتاق محو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was in a subdued mood.
[ترجمه گوگل]او در خلق و خوی فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی او آرام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Richard seems very subdued tonight.
[ترجمه گوگل]ریچارد امشب خیلی آرام به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]امشب ریچارد خیلی آرام به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His soothing words subdued her fears.
[ترجمه گوگل]کلمات آرامش بخش او ترس او را فروکش کرد
[ترجمه ترگمان]کلمات آرامش بخش او ترس او را مهار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The conversation around them was resumed, but in subdued tones.
[ترجمه گوگل]گفتگو در اطراف آنها از سر گرفته شد، اما با لحنی آرام
[ترجمه ترگمان]گفتگو در پیرامون آنان ادامه یافت، اما با لحنی آرام ادامه داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was a bit subdued to start with, but after a while she livened up.
[ترجمه گوگل]او برای شروع کمی آرام بود، اما پس از مدتی زنده شد
[ترجمه ترگمان]کمی رام شده بود که شروع کند، اما بعد از مدتی بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He seemed a bit subdued at lunch - is he all right?
[ترجمه گوگل]او در هنگام ناهار کمی آرام به نظر می رسید - حالش خوب است؟
[ترجمه ترگمان]موقع ناهار کمی آرام به نظر می رسید - حالش خوبه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Breakfast was a very subdued affair.
[ترجمه گوگل]صبحانه یک امر بسیار ملایم بود
[ترجمه ترگمان]صبحانه بسیار آرام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her voice was subdued when he talked to her son.
[ترجمه گوگل]وقتی با پسرش صحبت می کرد صدایش آرام بود
[ترجمه ترگمان]وقتی با پسرش صحبت کرد صدایش آرام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is a subdued atmosphere in the school at exam time.
[ترجمه گوگل]در زمان امتحانات فضایی ملایم در مدرسه حاکم است
[ترجمه ترگمان]در زمان امتحان فضای آرامی در این مدرسه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• conquered, overcome, defeated; submissive; reduced in intensity
someone who is subdued is quiet, often because they are sad or worried about something.
subdued sounds are quiet and difficult to hear.
subdued lights or colours are not very bright.
see also subdue.

پیشنهاد کاربران

- پکر بودن
- فکری بودن
- تو خود بودن
1. ( of a person or their manner ) quiet and rather reflective or depressed.
از تب و تاب افتاده، دمغ شده، آرام گرفته، فکری شده.
2. ( of colour or lighting ) soft and restrained.
رنگ باز، رنگ روشن، رنگ رقیق شده.
بر خلاف ترجمه های غلط زیادی که ثبت شده اند اگر درباره رنگ باشد می شود ملایم و در هیچ دیکشنری معنای "تیره" نیامده است.
معنای آکسفورد:
( of colour or lighting ) soft and restrained.

...
[مشاهده متن کامل]

معنای کمبریج:
If a colour or light is subdued, it is not very bright:
معنای لانگمن:
subdued lighting, colours etc are less bright than usual

کمرنگ ( در مورد رنگ )
ساده مثلا در Subdued geometric میشه هندسه ی ساده
رنگ: تیره
انسان: ساکت و ناراحت
فعالیت: حوصله سر بر
صدا: آرام تر از حالت نرمال
✅مطیع - رام - رام شده - آرام - ملایم
How to Choose Good Television for Children
While you're watching television with your kid, ask yourself ( and your child, if she or he is old enough )
: these questions
...
[مشاهده متن کامل]

📺📺📺
Does this show encourage your child to be creative, use imagination, or ask questions? In other words, how passive or active does this show expect the viewer to be?
How is this show like a commercial? If the show seems designed to get your kids to buy something, then its motive is probably sales, not education. If you're at the store and your child latches onto a toy based on a TV show, this might be a sign they've been watching advertisements disguised as entertainment.
Does this show depict stereotypical gender, race, and class roles?
Because kids believe that what they see on TV is real and true, you'll want to take extra care to make sure that the characters they watch are diverse and positive. Self - esteem can be diminished or distorted when kids don't see themselves represented on TV, don't see any characters that are different from themselves, or only see characters that conform to stereotypes.
What is the show's message?
Watch a few episodes to see what the underlying tone and purpose seems to be. Who are the "good guys, " who is considered "bad, " and why? Which qualities or actions are rewarded, and which are punished? What qualities does the show suggest are important or desirable?
How does your kid react to this show? Sometimes, actions speak clearer than words, so you should watch to see what mood your child takes away from the TV. Some shows are quiet, slow, and thoughtful, while others are fast, dramatic, and edgy. Neither is better than the other but it's important to see how the mood effects your child. Does she want to jump on furniture, run around, and hit things, or does he ⭐seem subdued⭐ and almost hypnotized after watching? Does the show inspire her to play games? Or does he have nightmares or show other signs of anxiety that seem to be a reaction to something he saw on TV?
Simply asking these questions will render any show more educational, but if your child is too young to understand, you will have to make the decision about whether or not this show is good for your kid

تضعیف شده ( از طرف کسی یا چیزی )
تحت سلطه، کنترل یا سیطره در آوردن
unusually quiet and possibly unhappy ( for a person )
رگ خواب
Not excessively showy or lively
بیش از حد نمایشی و پر جنب و جوش نیست
تحت کنترل
لباسهایی که رنگ ملایم دارن
برعکس لباسهایی که رنگهای جیغ دارن یا بسیار براق هستند و بسیار جلب توجه میکنن
توی خود بودن، تو هم بودن
He seemed a bit subdued at lunch - is he all right?
( Of colors )
Not too bright or too colorful.
اگر برای رنگ به کار رود یعنی تیره
اگر برای صدا به کار رود یعنی ضعیف
اگر برای فرد به کار رود یعنی ساکت

نامحسوس
مغلوب، مقهور، منکوب، رام، تسلیم، مطیع
البته فتح کردن معنای دقیقی برای این کلمه نیست و به کار بردنش توصیه نمیشه : )
غلبه کردن یا تحت کنترل درآوردن
غلبه کردن یا تحت کنترل درآوردنِ یک کشور یا مَردمش با زور میشه گفت فتح کردن
سوت و کور
زیاد جالب نبودن . لباس های تیره . حوصله سر بر
ضعیف
( of colour or lighting ) soft and restrained
جایگزین
تسکین یافته. ملایم. مطیع. ارام
لباس های رنگ تیره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس