1. To further subdivide them may make record-keeping impossibly complicated.
[ترجمه گوگل]تقسیم بیشتر آنها ممکن است ثبت سوابق را به طرز غیرممکنی پیچیده کند
[ترجمه ترگمان]برای تقسیم بندی بیشتر آن ها ممکن است به طور باورنکردنی پیچیده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. And every writer seems to subdivide memory differently and use his own terms to label the different types.
[ترجمه گوگل]و به نظر می رسد هر نویسنده ای حافظه را به گونه ای متفاوت تقسیم می کند و از اصطلاحات خود برای برچسب زدن انواع مختلف استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]و هر نویسنده به نظر می رسد که حافظه را به طور متفاوت تقسیم کرده و از واژه های خودش برای برچسب زدن انواع مختلف استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A simple solution is to subdivide the 900-pixel matrix into nine 10-by-10 matrices.
[ترجمه گوگل]یک راه حل ساده این است که ماتریس 900 پیکسل را به 9 ماتریس 10 در 10 تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]یک راه حل ساده این است که ماتریس ۹۰۰ پیکسل را به نه ماتریس ۱۰ تا ۱۰ تقسیم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Subdivide the African population, as some taxonomists propose, and perceptions of scarcity may shift.
[ترجمه گوگل]همانطور که برخی از طبقهشناسان پیشنهاد میکنند، جمعیت آفریقا را تقسیم کنید، و ممکن است تصورات از کمبود تغییر کند
[ترجمه ترگمان]subdivide مردم آفریقا، همانطور که برخی از taxonomists پیشنهاد می کنند، و برداشت کمیابی ممکن است تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Special posting periods that subdivide the last regular posting period for closing operations.
[ترجمه گوگل]دوره های ارسال ویژه که آخرین دوره پست منظم را برای عملیات بسته شدن تقسیم می کند
[ترجمه ترگمان]دوره های ارسال ویژه که آخرین دوره ارسال منظم را برای بستن عملیات تقسیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Subdivide with a horizontal parting below the occipital.
[ترجمه گوگل]با یک جدایی افقی در زیر پس سری تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]که با یه جدایی افقی از قسمت پس سری حرکت میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Subdivide the diagonal section at the back - left side of the triangle with one diagonal - back parting.
[ترجمه گوگل]قسمت مورب در پشت - سمت چپ مثلث را با یک قسمت مورب - پشت تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]بخش مورب در سمت چپ مثلث با یک جدایی مورب رو به عقب قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The fashion industry should subdivide the market based on the dressing requirement of the consumer.
[ترجمه گوگل]صنعت مد باید بازار را بر اساس نیاز مصرف کننده در لباس پوشیدن تقسیم کند
[ترجمه ترگمان]صنعت مد باید بازار را براساس نیازهای پانسمان مصرف کننده تقسیم بندی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Subdivide Multi Fractal - As above, but new vertices are randomly displaced within a user - defined range.
[ترجمه گوگل]Subdivide Multi Fractal - همانطور که در بالا ذکر شد، اما رئوس جدید به طور تصادفی در یک محدوده تعریف شده توسط کاربر جابجا می شوند
[ترجمه ترگمان]subdivide - همانطور که در بالا نشان داده شده است، اما ریوس جدید به طور تصادفی در محدوده تعریف شده توسط کاربر جابجا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Subdivide the fringe section with a diagonal - left parting.
[ترجمه گوگل]قسمت حاشیه را با یک جداکننده مورب - سمت چپ تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]از بخش فرینج شروع شد به جدایی از سمت چپ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Subdivide the section with a diagonal - back parting.
[ترجمه گوگل]بخش را با جداسازی مورب - پشت تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان] با یه جدایی اریب به اون قسمت تقسیم میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The interpolation is equal to subdivide those control rules, so the quantization error can be eliminated thoroughly, and the system can get better steady-state performance.
[ترجمه گوگل]درونیابی برابر است با تقسیم بندی آن قوانین کنترل، بنابراین خطای کوانتیزاسیون را می توان به طور کامل حذف کرد، و سیستم می تواند عملکرد بهتری در حالت پایدار داشته باشد
[ترجمه ترگمان]The برابر با تقسیم قوانین کنترل است، بنابراین خطای quantization را می توان به طور کامل حذف کرد، و سیستم می تواند عملکرد حالت پایدار بهتری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Subdivide the activity or system for analysis.
[ترجمه گوگل]فعالیت یا سیستم را برای تجزیه و تحلیل تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]برای تجزیه و تحلیل فعالیت و یا سیستم برای آنالیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You can use sales organizations to subdivide markets into regions.
[ترجمه گوگل]می توانید از سازمان های فروش برای تقسیم بازارها به مناطق استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از سازمان های فروش برای تقسیم بندی بازارها به مناطق استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید