subcutaneous

/ˌsʌbkjuːˈteɪnɪəs//ˌsʌbkjuːˈteɪnɪəs/

معنی: زیر پوستی، تحت الجلدی
معانی دیگر: زیر پوستی، تحت الجلدی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: subcutaneously (adv.)
• : تعریف: situated or placed under the skin.

- a subcutaneous growth
[ترجمه گوگل] رشد زیر جلدی
[ترجمه ترگمان] یک رشد زیر جلدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a subcutaneous injection
[ترجمه گوگل] یک تزریق زیر جلدی
[ترجمه ترگمان] تزریق زیر جلدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a subcutaneous membrane
شامه ی زیر پوستی

2. All three patients received prophylaxis with subcutaneous heparin and compression stockings.
[ترجمه گوگل]هر سه بیمار پروفیلاکسی با هپارین زیر جلدی و جوراب های فشاری دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]هر سه بیمار طب پیش گیری را با تزریق زیرجلدی و جوراب های compression دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Aquatic birds and mammals, equipped with subcutaneous blubber, may also have a covering of fur or feathers.
[ترجمه گوگل]پرندگان و پستانداران آبزی، مجهز به غلات زیر جلدی، ممکن است پوششی از خز یا پر داشته باشند
[ترجمه ترگمان]پرندگان و پستانداران آبزی، مجهز به زیر جلدی، ممکن است پوشش خز یا پر را نیز داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For much of the time there was continuous subcutaneous and repressed friction, broken by occasional and emotionally trying attempts at reconciliation.
[ترجمه گوگل]در بیشتر مواقع، اصطکاک زیرپوستی و سرکوب شده مداوم وجود داشت که توسط تلاش‌های گاه و بیگاه و از نظر احساسی برای آشتی شکسته می‌شد
[ترجمه ترگمان]برای بیشتر اوقات، تزریق زیرجلدی و اصطکاک مهار شده، که گهگاهی و از لحاظ عاطفی سعی در تلاش برای آشتی ایجاد می شد، وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Joseph Harker Women have a layer of subcutaneous fat that provides them with better insulation than men.
[ترجمه گوگل]جوزف هارکر زنان لایه ای از چربی زیر پوستی دارند که عایق بهتری نسبت به مردان برای آنها فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]جوزف Harker نیز یک لایه از چربی زیر جلدی دارند که آن ها را با عایق بیشتری نسبت به انسان ها تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Methods:A study group of 110 testes underwent scrotal subcutaneous orchiopexy through abdominal transverse cleavage line incision with gubernaculum testis reserved, 108 testes were followed up.
[ترجمه گوگل]روش کار: یک گروه مطالعه شامل 110 بیضه تحت اورکیوپکسی زیر جلدی کیسه بیضه از طریق برش خط برش عرضی شکم با بیضه گوبرناکولوم قرار گرفتند، 108 بیضه پیگیری شدند
[ترجمه ترگمان]روش ها: یک گروه مطالعه از ۱۱۰ مگاهرتز با orchiopexy زیر پوستی از طریق برش عرضی برش عرضی شکمی همراه با gubernaculum بیضه reserved، ۱۰۸ تایی از آن ها پی گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No subcutaneous crepitus is appreciated on examination of the skin.
[ترجمه گوگل]هیچ کرپیتوس زیر جلدی در معاینه پوست قدردانی نمی شود
[ترجمه ترگمان]نه crepitus زیر جلدی برای بررسی پوست مورد تقدیر قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To microwave coagulation and subcutaneous pruning plus microwave coagulation treatment of the two methods of clinical analysis of axillary osmidrosis.
[ترجمه گوگل]هدف برای انعقاد مایکروویو و هرس زیر جلدی به همراه درمان انعقاد مایکروویو از دو روش آنالیز بالینی اسمیدروز زیر بغل
[ترجمه ترگمان]هدف از انعقاد microwave microwave و تزریق زیرجلدی به اضافه درمان چسبندگی مایکروویو دو روش آنالیز بالینی axillary osmidrosis
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Methods: Using the excision of subcutaneous tissue to treat axillary osmidrosis.
[ترجمه گوگل]روش کار: استفاده از برش بافت زیر جلدی برای درمان اسمیدروز زیر بغل
[ترجمه ترگمان]روش ها: استفاده از برش بافت زیر جلدی برای درمان axillary osmidrosis
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many patients habitually use one or two sites and develop hard subcutaneous plaques or disfiguring insulin hypertrophy.
[ترجمه گوگل]بسیاری از بیماران به طور معمول از یک یا دو محل استفاده می کنند و پلاک های سخت زیر جلدی یا هیپرتروفی انسولین بد شکل ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیماران عاد از یک یا دو سایت استفاده می کنند و plaques زیر پوستی سخت و یا hypertrophy انسولین را شکل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The few year-round species of high-arctic birds and mammals make good use of feathers, fur and subcutaneous insulation.
[ترجمه گوگل]تعداد معدودی از گونه های پرندگان و پستانداران قطب شمال که در تمام طول سال زندگی می کنند، به خوبی از پر، خز و عایق زیر پوستی استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از گونه های دور و دور پرندگان و پستانداران دارای استفاده خوب از پر، خز و عایق بندی زیرجلدی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A prickling sensation between my eyes made my nose run and white-hot adrenalin scalded the subcutaneous layer beneath my skin.
[ترجمه گوگل]احساس سوزن سوزن شدن بین چشمانم باعث شد بینی ام ریزش کند و آدرنالین داغ سفید لایه زیر پوست زیر پوستم را داغ کند
[ترجمه ترگمان]احساسی که بین چشمانم ایجاد شده بود، بینی ام را بالا کشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Accordingly, we tested the hypothesis that postoperative pain decreases subcutaneous oxygen partial pressure.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، ما این فرضیه را آزمایش کردیم که درد بعد از عمل باعث کاهش فشار جزئی اکسیژن زیر جلدی می شود
[ترجمه ترگمان]بر این اساس ما این فرضیه را مورد آزمایش قرار دادیم که درد postoperative فشار نسبی اکسیژن را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mortality among streptokinase-treated patients was 3% for those who also received intravenous heparin and 0% for those receiving subcutaneous heparin.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر در میان بیماران تحت درمان با استرپتوکیناز برای کسانی که هپارین داخل وریدی نیز دریافت کردند 3 درصد و برای کسانی که هپارین زیر جلدی دریافت کردند 0 درصد بود
[ترجمه ترگمان]میزان مرگ و میر در میان بیماران درمان شده با streptokinase ۳ درصد برای کسانی بود که heparin وریدی و ۰ درصد برای کسانی که زیر جلدی زیر پوستی را دریافت می کردند، دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیر پوستی (صفت)
hypodermic, subcutaneous, percutaneous

تحت الجلدی (صفت)
hypodermic, subcutaneous

انگلیسی به انگلیسی

• situated under the skin; administered under the skin (as of an injection)

پیشنهاد کاربران

نام دیگر لایه هیپودرم پوست
( تزریق ) زیر جلدی
Subcutaneous fat = چربی زیرپوستی
subcutaneous ( علوم دارویی )
واژه مصوب: زیرجلدی
تعریف: ویژگی نوعی دارورسانی که در آن مادۀ دارویی در زیر بافت پوست تزریق می شود
oral therapy درمان دهانی ( خوراکی ) ؛ درمان از راه دهان : دارو به صورت قرص یا کپسول به فرد داده می شود.
intravenous therapy درمان درون وریدی ( درمان رگی ) : دارو از طریق آمپول یا سرم از راه سیاه رگ وارد گردش خون می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

intramuscular therapy درمان عضلانی : دارو از طریق آمپول به عضله ی فرد تزریق می شود.
subcutaneous therapy درمان زیر جلدی ( زیر پوستی ) : دارو با تزرق آمپول به بافت چربی زیر پوست به فرد داده می شود.

زیر پوستی

بپرس