subconsciously

جمله های نمونه

1. I suppose that, subconsciously, I was reacting against my unhappy childhood.
[ترجمه گوگل]گمان می‌کنم که ناخودآگاه در برابر کودکی ناخوشایندم واکنش نشان می‌دادم
[ترجمه ترگمان]تصور می کنم که در ضمیر ناخودآگاه من نسبت به دوران کودکی غمگین من واکنش نشان داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Subconsciously, she was looking for the father she had never known.
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه به دنبال پدری می گشت که هرگز نمی شناخت
[ترجمه ترگمان]subconsciously، دنبال پدری می گشت که هرگز آن را نشناخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I think I must have known subconsciously that something was going on between them.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم ناخودآگاه می‌دانستم که چیزی بین آنها در جریان است
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم باید آگاه باشم که چیزی بین آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Subconsciously, he blames himself for the accident.
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه خودش را مقصر حادثه می داند
[ترجمه ترگمان] subconsciously \"، اون خودشو به خاطر تصادف سرزنش می کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In choosing a partner we are subconsciously assessing their evolutionary fitness to be a mother of children or father provider and protector.
[ترجمه گوگل]در انتخاب شریک زندگی، ما به طور ناخودآگاه آمادگی تکاملی آنها را ارزیابی می کنیم تا مادر فرزندان یا تامین کننده و محافظ پدر باشند
[ترجمه ترگمان]در انتخاب شریک، ما به طور ناخودآگاه آمادگی تکاملی خود را برای بودن مادر کودک یا سرپرست و محافظ شخصی خود ارزیابی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Subconsciously I had known that I would not be in personal danger.
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه می دانستم که در خطر شخصی قرار نخواهم گرفت
[ترجمه ترگمان]و من می دانستم که در خطر شخصی نخواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I think I understood subconsciously that I required a grand consuming passion in life.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم ناخودآگاه فهمیدم که در زندگی به یک اشتیاق بزرگ نیاز دارم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم به طور ناخودآگاه فهمیدم که نیاز به یک شور و اشتیاق بزرگ در زندگی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Implicitly, unconsciously, subconsciously, the family still grieved the loss of its only daughter.
[ترجمه گوگل]به طور ضمنی، ناخودآگاه، ناخودآگاه، خانواده همچنان غم از دست دادن تنها دخترش را می‌خورد
[ترجمه ترگمان]implicitly، ناخودآگاه، ناخودآگاه، خانواده هنوز از دست دادن دخترش متاسف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Subconsciously I remembered then began to hum the Robinson Crusoe theme music.
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه به یاد آوردم که موسیقی تم رابینسون کروزوئه را زمزمه کردم
[ترجمه ترگمان]سپس به یاد آوردم که بعد از آن شروع به زمزمه موسیقی تم رابینسون کروز کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Subconsciously, they scupper their own efforts to gain a little comfort.
[ترجمه گوگل]آنها ناخودآگاه تلاش های خود را برای به دست آوردن کمی آسایش به هم می ریزند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها تلاش های خود را برای به دست آوردن رفاه کمی انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fingers subconsciously searching out damage beneath the glossy surface, while he otherwise engages in conversation.
[ترجمه گوگل]انگشتان ناخودآگاه در حال جستجوی آسیب در زیر سطح براق هستند، در حالی که او در غیر این صورت درگیر مکالمه می شود
[ترجمه ترگمان]انگشتانی که به طور ناخودآگاه در حال جستجوی آسیب زیر سطح براق هستند در حالی که او درگیر مکالمه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Subconsciously I was terrified of missing my two-hourly deadline.
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه از دست دادن مهلت دو ساعته خود وحشت داشتم
[ترجمه ترگمان]من از دست دادن ساعت دو ساعت از دست دادن دو ساعت وحشت داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tracy shows us these friendships subconsciously and shows us a scene of deep friendship.
[ترجمه گوگل]تریسی ناخودآگاه این دوستی ها را به ما نشان می دهد و صحنه ای از دوستی عمیق را به ما نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]تریسی این friendships را به طور ناخودآگاه به ما نشان می دهد و صحنه ای از دوستی عمیق را به ما نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He believes voters subconsciously note which hand their leaders are using.
[ترجمه گوگل]او معتقد است رای دهندگان ناخودآگاه متوجه می شوند که رهبرانشان از کدام دست استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که رای دهندگان به صورت ناخودآگاه دریافت می کنند که رهبران آن ها از آن استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Subconsciously he knew that he looked better thus than in an ordinary black overcoat.
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه می‌دانست که بهتر از یک پالتو مشکی معمولی به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]به بیت می دانست که به این صورت بهتر از یک پالتو سیاه معمولی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• below the level of consciousness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : subconscious
✅️ صفت ( adjective ) : subconscious
✅️ قید ( adverb ) : subconsciously
فرعی
نیمه آگاهانه
نیمه هوشیارانه
غیرارادی
ناخودآگاهانه
Subconscious میشه ناخودآگاه
تقریبا با Unwittingly و Unwillingly یکیه که معنیشون میشه ناخواسته و غیر عمدی
UNINTENTIONALLY هم میشه غیر عمدی
ناخود اگاهانه ( adv )
ناخودآگاه
ناخودآگاه

ضمنی - بطور غیر متمرکز

بپرس