subcomponent


(در ساختن ابزار الکتریکی) زیر همنه، زیر نهشته، زیر همنهند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of component.

پیشنهاد کاربران

زیر جزء، جزء فرعی
قطعه ی جانبی
زیرمولفه
موءلفه های فرعی
اجزای فرعی

بپرس