دیکشنری
مترجم
بپرس
subcomponent
(در ساختن ابزار الکتریکی) زیر همنه، زیر نهشته، زیر همنهند
دنبال کنید
بررسی کلمه
اسم
( noun )
• :
تعریف:
combined form of component.
پیشنهاد کاربران
زیر جزء، جزء فرعی
قطعه ی جانبی
زیرمولفه
موءلفه های فرعی
اجزای فرعی
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها