suave

/ˈswɑːv//swɑːv/

معنی: خوشخو، شیک، مودب، خوش معاشرت، نرم، فهمیده وبا ادب
معانی دیگر: خوش برخورد، نیک رفتار، آداب دان، فرهیخته، ملایم، خوش خوراک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: suaver, suavest
مشتقات: suavely (adv.), suaveness (n.), suavity (n.)
• : تعریف: polished and urbane.
مترادف: debonair, urbane
متضاد: unsophisticated
مشابه: genteel, polished, polite, refined, smooth, sophisticated

- The handsome spy in the movies always appeared so suave and sophisticated.
[ترجمه گوگل] جاسوس خوش تیپ در فیلم ها همیشه بسیار متین و پیچیده ظاهر می شد
[ترجمه ترگمان] این جاسوس زیبا که در فیلم ها همیشه پاکیزه و پاکیزه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The actor's suave manner didn't seem right for the part of the farmer.
[ترجمه گوگل] رفتار متین بازیگر از نظر کشاورز درست به نظر نمی رسید
[ترجمه ترگمان] رفتار و رفتارش مناسب این بود که قسمتی از آن کشاورز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He is a suave, cool and cultured man.
[ترجمه elaheh] او مردی مودب، باحال و تحصیل کرده ایست
|
[ترجمه گوگل]او مردی متین، خونسرد و با فرهنگ است
[ترجمه ترگمان]آدم مودب و با فرهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In conversation, he was suave and urbane.
[ترجمه گوگل]در گفتگو، او متین و شهرنشین بود
[ترجمه ترگمان]در گفت وگو با ادب و نزاکت رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The manager was suave and sophisticated.
[ترجمه گوگل]مدیر متین و پیچیده بود
[ترجمه ترگمان]مدیر با ادب و نزاکت رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The suave, sophisticated 60-year-old singer is still performing and drawing crowds.
[ترجمه گوگل]این خواننده 60 ساله جذاب و پیچیده هنوز هم در حال اجرا و جلب جمعیت است
[ترجمه ترگمان]این خواننده ۶۰ ساله ماهر، هنوز در حال اجرا و کشیدن جمعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cool, suave, sophisticated - in control of her own life.
[ترجمه گوگل]باحال، شیک، پیچیده - کنترل زندگی خودش
[ترجمه ترگمان]خونسرد، مودب و در کنترل زندگی خودش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was tall and suave, careful in dress, careful in behaviour.
[ترجمه گوگل]او قد بلند و خوش قیافه بود، در لباس پوشیدن، مراقب رفتار بود
[ترجمه ترگمان]بلند و مودب و با احتیاط لباس پوشیده بود و مراقب رفتار و رفتارش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's very suave and sophisticated.
[ترجمه گوگل]او بسیار متین و پیچیده است
[ترجمه ترگمان]خیلی مودب و مودب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A suave and sophisticated style reminiscent of matinee idols if the thirties.
[ترجمه گوگل]سبکی شیک و پیچیده که یادآور بت های ماتینی دهه سی است
[ترجمه ترگمان]اگر سی و پنج سال دیگر به یاد idols and و suave of of matinee را به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our suave heroes were transformed into Laurel and Hardy: suburban life speeded up into some manic, coronary inducing rush hour.
[ترجمه گوگل]قهرمانان دلپذیر ما به لورل و هاردی تبدیل شدند: زندگی در حومه شهر به ساعت شلوغی شیدایی و عروق کرونر تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]قهرمانان دلپذیر ما به Laurel و هاردی تبدیل شدند: زندگی حومه شهر به سرعت به سرعت تبدیل به یک ساعت شلوغی manic می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were led by a suave and brilliant student called Granville Sharpe-Pattison.
[ترجمه گوگل]آنها توسط دانش آموزی باهوش و باهوش به نام گرانویل شارپ پتیسون رهبری می شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط یک دانش آموز ممتاز و با استعداد به نام Granville شارپ - Pattison هدایت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Miguel lit a cigarette with a suave mannerism that had been well rehearsed.
[ترجمه گوگل]میگل سیگاری را با رفتاری متین که به خوبی تمرین شده بود روشن کرد
[ترجمه ترگمان]میگوئل سیگاری با سبک suave که تمرین کرده بود، روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All the waiters were suave and deferential, but her waiter had an edge.
[ترجمه گوگل]همه پیشخدمت‌ها متین و متواضع بودند، اما پیشخدمت او برتری داشت
[ترجمه ترگمان]همه پیشخدمت ها مودب و مودب بودند، اما پیشخدمت گوشه لبش را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's suave, polished and charming.
[ترجمه گوگل]او متین، صیقلی و جذاب است
[ترجمه ترگمان]مودب و مودب و ملیح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشخو (صفت)
good-tempered, polite, compliant, affable, courteous, suave, complaisant, fair-spoken, good-natured, well-disposed

شیک (صفت)
smart, suave, scrumptious, snappy, trig, swell, swagger, chic, stylish, fashionable, finicky, dapper, dinky, finical, modish

مودب (صفت)
polite, nice, courtly, courteous, suave, debonair, decorous, civil, respectful, mannerly, fair-spoken, urbane

خوش معاشرت (صفت)
polite, courteous, suave, complaisant, conversable, fair-spoken

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

فهمیده وبا ادب (صفت)
suave

انگلیسی به انگلیسی

• smooth, sophisticated, courteous, charming
someone who is suave is charming and polite.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Charming; confident; elegant in manner or style 🕴️
🔍 مترادف: Sophisticated
✅ مثال: He was a suave gentleman who easily won over the guests at the party.
خوش برخورد
تلفظ : سوآو
بسیار مودب، با اعتماد بنفس، فریبا و شیفته کننده ( صرفاً برای مردان )
البته طبق نظر نیتیو اسپیکرها و سایر واژه نامه ها ویژگی های زیر هم بی مربوط نیستن :
خوش لباس ( ست پر پشت ) , با ملایمت و ریلکس، جذاب، البته جایی هم گفته شد به مقدار کمی هم بار منفی داره این واژه. ( کم و نه زیاد )
...
[مشاهده متن کامل]

🟩 توضیحات واژه نامه Learner 🟩
adjective
[or more suave; most suave] : behaving in a relaxed, confident, and pleasant way in social situations
◀️ a suave and sophisticated businessman
Other forms :
SUAVER
SUAVEST
SUAVELY قید
SUAVENESS اسم غ ق ش
SUAVITY اسم غ ق ش
🟩 واژه نامه گوگل 🟩
adjective
🔴charming, confident, and elegant ( typically used of a man )
◀️"all the waiters were suave and deferential"
🟩 واژه نامه کمبریج Cambridge 🟩
🔴 A suave man is very polite, pleasant, and usually attractive, often in a way that is slightly false
◀️ He's very suave and sophisticated
🔴 ( esp. of men ) having a pleasant and charming manner that may not be sincere
◀️ He’s a suave Texas - bred lawyer
🟩 واژه نامه urban 🟩
🔴 Having an air of confidence, courtesy, and intelligence. A stylish attitude, with high self - esteem
◀️ Tom was really confident and nice today; he had a lot of suave.
🔴 The act of being smooth or charming
Also Suaveish. The act of being kinda smooth.
◀️Ohh damn girl, that was really suave!
🔴 Good looking, sexy, smooth talking mocha man.
◀️ Suave Tommy
🔴 To have exceesive amounts of swag
◀️ I'm suave like the soap
🔴 used when all is ok
🔴 A guy who is cool, well dressed and smooth yet gracious.
Often spelt incorrectly
◀️ Alex : Did you, at any point that evening, feel overdressed?
David: Nope. I've always been Suave, Sealed & Delivered mate.

مؤدب , با نزاکت
– He's very suave and sophisticated
– He is a suave, cool and cultured man
– In conversation, he was suave and urbane
شیرین
خوشایند
مبادی آداب

بپرس