stylus

/ˈstaɪləs//ˈstaɪləs/

معنی: سوزن، قلم، نوک سوزنی، قلم فولادی حکاکی و گراورسازی
معانی دیگر: (حکاکی و سیاه قلم کاری) قلم، سوزنک، stilus قلم فولادی حکاکی وگراورسازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: styli, styluses
(1) تعریف: a pointed instrument used for writing, or for cutting, engraving, or punching writing or tracing on or into a surface.

(2) تعریف: a pointed instrument for cutting grooves in, or a needle for playing, phonograph records.

جمله های نمونه

1. If the stylus jumps, this may be due to dust collecting in the grooves of the record.
[ترجمه گوگل]اگر قلم می پرد، این ممکن است به دلیل جمع شدن گرد و غبار در شیارهای رکورد باشد
[ترجمه ترگمان]اگر قلم پرش می کند، این ممکن است به دلیل گرد کردن گرد و غبار در شیارهای سوابق باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bishop Jon breathed gently, the stylus in his scrolled fingers voyaging up and down on the buoy of his abdomen.
[ترجمه گوگل]اسقف جون به آرامی نفس می‌کشید، قلم در انگشتان طومار شده‌اش روی بویه شکمش بالا و پایین می‌رفت
[ترجمه ترگمان]اسقف با ملایمت نفس می کشید، نوک سوزنی با انگشتان لرزانش بالا و پایین شکم خود را بالا و پایین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Movement in the stylus was even easier, putting a very thin leather strip between each of the two adjustable parts.
[ترجمه گوگل]حرکت در قلم حتی آسان تر بود و یک نوار چرمی بسیار نازک بین هر یک از دو قسمت قابل تنظیم قرار می داد
[ترجمه ترگمان]حرکت در قلم حتی آسان تر بود، و یک نوار باریک چرمی را بین هر دو قسمت قابل تنظیم قرار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. George gestured for Sofia's notebook and stylus.
[ترجمه گوگل]جورج برای دفترچه یادداشت و قلم صوفیا اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]جورج به دفتر خاطراتش و قلم سوفیا اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I couldn't really fault the Stylus 800.
[ترجمه گوگل]من واقعاً نمی‌توانستم استایلوس 800 را ایراد بگیرم
[ترجمه ترگمان]من واقعا نمی تونستم به ۸۰۰ هزارتا پول بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With a hardened aluminium cantilever and parabolic diamond stylus profile it retails for £350.
[ترجمه گوگل]با یک کنسول آلومینیومی سخت شده و مشخصات قلم الماس سهموی با قیمت 350 پوند به فروش می رسد
[ترجمه ترگمان]با یک cantilever aluminium hardened و stylus سهمی وار آن را برای ۳۵۰ پوند تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pickup's stylus must faithfully track undulations which are smaller than the wavelength of light.
[ترجمه گوگل]قلم پیکاپ باید مواج هایی را که کوچکتر از طول موج نور هستند، صادقانه دنبال کند
[ترجمه ترگمان]قلم pickup باید با دقت undulations را ردیابی کند که کوچک تر از طول موج نور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As the stylus is moved over a pattern, the router duplicates the original.
[ترجمه گوگل]همانطور که قلم روی یک الگو حرکت می‌کند، روتر نسخه اصلی را کپی می‌کند
[ترجمه ترگمان]وقتی که قلم روی یک الگو حرکت می کند، روتر اصل اصلی را تکرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Stylus uses a new technique for putting ink on the paper.
[ترجمه گوگل]Stylus از تکنیک جدیدی برای قرار دادن جوهر روی کاغذ استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]The از یک تکنیک جدید برای قرار دادن جوهر روی کاغذ استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An electrode-bearing stylus is used to read the signals and is in contact with the surface of the disc.
[ترجمه گوگل]یک قلم حامل الکترود برای خواندن سیگنال ها استفاده می شود و با سطح دیسک در تماس است
[ترجمه ترگمان]از یک قلم دارای الکترود برای خواندن سیگنال ها استفاده می شود و در تماس با سطح دیسک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Using a specially - made stylus.
[ترجمه گوگل]استفاده از قلم مخصوص ساخته شده
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک قلم ساخته شده به خصوص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An electrode is attached to the stylus.
[ترجمه گوگل]یک الکترود به قلم وصل شده است
[ترجمه ترگمان]یک الکترود به قلم متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A diamond stylus is traversed across the specimen and a piezoelectric pickup records all vertical movement. Peaks and valleys are recorded and converted into a known value of a given parameter.
[ترجمه گوگل]یک قلم الماس در سراسر نمونه عبور می کند و یک پیکاپ پیزوالکتریک تمام حرکات عمودی را ثبت می کند قله ها و دره ها ثبت می شوند و به مقدار مشخصی از یک پارامتر معین تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]یک قلم الماس از روی نمونه عبور می کند و یک وانت پیزوالکتریک همه حرکت های عمودی را ثبت می کند دره ها و دره ها به یک مقدار مشخص از یک پارامتر مشخص ثبت و تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That with an iron stylus and lead They were engraved in the rock forever!
[ترجمه گوگل]که با قلم آهنی و سرب برای همیشه در صخره حک شدند!
[ترجمه ترگمان]آن را با میله آهنین و سربی که تا ابد در سنگ حک شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Scratch Hardness Test Using a Diamond Stylus on the Micro - Tribometer mod.
[ترجمه گوگل]تست سختی خراش با استفاده از قلم الماس در حالت Micro - Tribometer
[ترجمه ترگمان]تست سختی با استفاده از یک Stylus الماس بر روی میکرو - Tribometer mod
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوزن (اسم)
striker, needle, stylus

قلم (اسم)
style, shaft, pen, wedge, stylus

نوک سوزنی (اسم)
stylus

قلم فولادی حکاکی و گراورسازی (اسم)
stylus

تخصصی

[کامپیوتر] قلم طراحی - قسمتی شبیه به قلم در یک تابلوی گرافیکی . - قلم نوک سوزنی .

انگلیسی به انگلیسی

• writing instrument having a slender pointed shape; pointed instrument used on a pressure sensitive screen (computers); phonograph needle; sharp tool used to cut grooves
a stylus is the small pointed instrument on a record player that picks up the sound signals on the records.

پیشنهاد کاربران

قلم قولادی؛ وسیله ای نوک تیز برای نوشتن، ترسیم، و حکاکی
[اکوستیک] سوزن؛ لماسه ی دقیق در گرامافون
[مهندسی مکانیک] سوزن، لماسه؛ قطعه ای در دستگاه های اندازه گیری ( فرم، گِردی، زبری، . . . ) به شکل ساچمه ی ریزی در انتهای میله از جنس فلز سخت، سرامیک، یا فیبر کربن که با قطعه ی مورد اندازه گیری تماس پیدا می کند
...
[مشاهده متن کامل]

در گذشته به معنای �قلم فولادی� و در زمان حال تحت عنوان �قلم موبایل� مورد استفاده است
قلمواره

بپرس