stylistic

/staɪˈlɪstɪk//staɪˈlɪstɪk/

وابسته به سبک (به ویژه سبک ادبی)، از نظر سبک، سبکی (stylistical هم می گویند)، وابسته به انشای ادبی، ادبی، ادیبانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: stylistically (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or concerned with style.

جمله های نمونه

1. the stylistic characteristics of nima's poetry
ویژگی های سبک شعر نیما

2. His writing is plain and direct, with no stylistic flourishes.
[ترجمه گوگل]نوشتار او ساده و مستقیم است و هیچ شکوفایی سبکی ندارد
[ترجمه ترگمان]خط او رک و صریح است، و نه بزرگ و نه بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Notice the stylistic similarities in the work of these three sculptors.
[ترجمه گوگل]به شباهت های سبکی در کار این سه مجسمه ساز توجه کنید
[ترجمه ترگمان]به شباهت های سبکی در کار این سه مجسمه توجه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All their works have stylistic similarities.
[ترجمه گوگل]همه آثار آنها شباهت های سبکی دارند
[ترجمه ترگمان]همه آثار آن ها شباهت های سبکی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are some stylistic elements in the statue that just don't make sense.
[ترجمه گوگل]برخی از عناصر سبک در مجسمه وجود دارد که به هیچ وجه معنا ندارد
[ترجمه ترگمان]برخی عناصر سبکی در این مجسمه وجود دارند که به هیچ وجه منطقی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Such stylistic variation can follow various patterns.
[ترجمه گوگل]چنین تنوع سبکی می تواند از الگوهای مختلفی پیروی کند
[ترجمه ترگمان]چنین تنوع سبکی می تواند الگوهای مختلفی را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This brings us to the final, major stylistic influence to be found within Traditional Realism.
[ترجمه گوگل]این ما را به تأثیر سبکی نهایی و عمده ای می رساند که در رئالیسم سنتی یافت می شود
[ترجمه ترگمان]این امر ما را به آخرین تاثیر سبکی که در واقع گرایی سنتی یافت می شود، می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These stylistic differences have gradually eroded over the years, and today regional divisions have all but disappeared.
[ترجمه گوگل]این تفاوت‌های سبکی در طول سال‌ها به تدریج از بین رفته است و امروزه تقسیم‌بندی‌های منطقه‌ای کاملاً از بین رفته است
[ترجمه ترگمان]این تفاوت های سبکی در طول سال ها به تدریج از بین رفته است، و امروز بخش های منطقه ای همه چیز به جز از بین رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The power of stylistic analysis to reveal rhetorical strategy in non-fiction has applications beyond de Man and deconstruction.
[ترجمه گوگل]قدرت تحلیل سبک در آشکار ساختن استراتژی بلاغی در ادبیات غیرداستانی کاربردهایی فراتر از De Man و ساختارشکنی دارد
[ترجمه ترگمان]قدرت تحلیل سبکی برای آشکار کردن استراتژی لفاظی در غیر تخیلی، کاربردی فراتر از \"مرد و ساختارشکنی\" دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Also, we decided to make a stylistic change on this record and I see a lot of other metal bands following suit.
[ترجمه گوگل]همچنین، ما تصمیم گرفتیم که یک تغییر سبک در این رکورد ایجاد کنیم و من می بینم که بسیاری از گروه های متال دیگر از آن پیروی می کنند
[ترجمه ترگمان]همچنین، ما تصمیم گرفتیم تغییر سبکی در این پرونده ایجاد کنیم و من بسیاری از باندهای فلزی دیگری را که به دنبال آن هستند را می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Chancellor spent yesterday making substantial stylistic changes to the speech but the main elements were left untouched.
[ترجمه گوگل]صدراعظم دیروز را صرف ایجاد تغییرات سبک اساسی در سخنرانی کرد، اما عناصر اصلی دست نخورده باقی ماندند
[ترجمه ترگمان]صدراعظم دیروز تغییرات سبکی اساسی را به سخنرانی اختصاص داد اما عناصر اصلی دست نخورده باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In their second album, the band tried to expand their stylistic range.
[ترجمه گوگل]در دومین آلبوم خود، گروه سعی کرد دامنه سبک خود را گسترش دهد
[ترجمه ترگمان]گروه در آلبوم دوم خود تلاش کردند تا محدوده سبکی خود را توسعه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This implies two criteria of relevance for the selection of stylistic features: a literary criterion and a linguistic criterion.
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم دو معیار مربوط به انتخاب ویژگی های سبکی است: یک معیار ادبی و یک معیار زبانی
[ترجمه ترگمان]این به معنی دو معیار ارتباط برای انتخاب ویژگی های سبکی است: یک معیار ادبی و یک معیار زبانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But, significantly, Softley brings in, as the plot encourages, stylistic elements of film noir.
[ترجمه گوگل]اما، به طور قابل توجهی، سافتلی، همانطور که طرح داستان تشویق می کند، عناصر سبکی فیلم نوآر را وارد می کند
[ترجمه ترگمان]اما، به طور قابل توجهی به وجود می آورد، چرا که این توطئه عوامل سبکی فیلم نوار فیلم را تشویق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pollock visited the exhibition daily and assimilated its iconography and stylistic innovation.
[ترجمه گوگل]پولاک هر روز از نمایشگاه بازدید می کرد و شمایل نگاری و نوآوری سبک آن را در خود جذب می کرد
[ترجمه ترگمان]پولاک به طور روزانه از نمایشگاه دیدن کرده و iconography و نوآوری های سبکی اش را جذب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to style
stylistic describes things relating to the methods and techniques used in creating a piece of writing, music, or art.

پیشنهاد کاربران

مثال:
this stylistic development provides a balance to the rest of the work
این توسعه و پیشرفت شیوه مند یک هماهنگی را برای باقی کار تامین می کند.
شیوه مند، شیوه گرا، شیوه گرایانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : style / stylize
✅️ اسم ( noun ) : style / styling / stylishness / stylist / stylistics / stylization
✅️ صفت ( adjective ) : stylish / stylistic / stylized
✅️ قید ( adverb ) : stylishly / stylistically
شیوه گرایانه
stylistic ( باستان شناسی )
واژه مصوب: سبک شناختی
تعریف: مربوط به سبک شناسی
سبک گرایانه
سبک شناسی
سبک وار
ادبی

بپرس