stutter

/ˈstətər//ˈstʌtə/

معنی: لکنت، بالکنت حرف زدن، لکنت داشتن
معانی دیگر: صدای مکرر ایجاد کردن، تق تق کردن، رجوع شود به: stammer، لکنت زبان، تته پته

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: stutters, stuttering, stuttered
(1) تعریف: to speak with involuntary blocking or repetition of sounds, as if unable to complete or begin certain words.
مترادف: stammer
مشابه: falter, stumble

(2) تعریف: to operate or move with a rapid, jarring repetition of motion, as a defective machine or the faulty brakes of an automobile.
مشابه: falter, knock, sputter
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to pronounce or say with a stutter.
مترادف: stammer
مشابه: sputter
اسم ( noun )
مشتقات: stutteringly (adv.), stutterer (n.)
(1) تعریف: a speech impairment that causes one to stutter.
مترادف: stammer
مشابه: impediment

(2) تعریف: an act or instance of stuttering.
مترادف: stammer
مشابه: falter

جمله های نمونه

1. He spoke with a pronounced stutter.
[ترجمه گوگل]با لکنت شدید صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]با لکنت زبان صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Then I heard the train stutter out of the staiton.
[ترجمه گوگل]سپس صدای لکنت قطار را از روی زمین شنیدم
[ترجمه ترگمان]بعد صدای لکنت قطار را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He spoke with a stutter, which got worse when he was angry.
[ترجمه گوگل]با لکنت صحبت می کرد که وقتی عصبانی بود بدتر می شد
[ترجمه ترگمان]با لکنت حرف می زد که وقتی عصبانی می شد بدتر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I managed to stutter a reply.
[ترجمه گوگل]موفق شدم با لکنت پاسخی بدهم
[ترجمه ترگمان]با لکنت جواب دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Toni's developed a slight stutter over the last few months.
[ترجمه گوگل]تونی در چند ماه گذشته دچار لکنت مختصری شده است
[ترجمه ترگمان]تونی در چند ماه گذشته دچار لکنت زبان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He tended to stutter, which tried her patience.
[ترجمه گوگل]او تمایل به لکنت داشت، که صبر او را امتحان کرد
[ترجمه ترگمان]به لکنت افتاد و سعی کرد صبر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Despite a terrible stutter, he emerged as a gifted teacher.
[ترجمه گوگل]با وجود یک لکنت وحشتناک، او به عنوان یک معلم با استعداد ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]با وجود لکنت زبان، او به عنوان معلم با استعداد ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A biology student with a stutter now occupied the back room.
[ترجمه ثریا] یک دانش آموز زیست شناسی که با لکنت صحبت میکند اتاق پشتی را گرفت.
|
[ترجمه گوگل]یک دانشجوی زیست شناسی با لکنت اکنون اتاق پشتی را اشغال کرده است
[ترجمه ترگمان]یک دانش آموز زیست شناسی که دچار لکنت زبان شده بود، اکنون اتاق پشتی را اشغال کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That night I began to stutter.
[ترجمه ثریا] آن شب من به لکنت زبان افتادم.
|
[ترجمه گوگل]آن شب شروع به لکنت کردم
[ترجمه ترگمان]ان شب شروع به لکنت زبان کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can't hear Ron's stutter when he sings.
[ترجمه گوگل]وقتی رون می خواند صدای لکنت را نمی شنوید
[ترجمه ترگمان]وقتی دارد آواز می خواند، صدای لکنت زبان رون را نمی شنوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had a terrible stutter.
[ترجمه گوگل]لکنت وحشتناکی داشت
[ترجمه ترگمان]لکنت وحشتناکی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ron Artest made George W . Bush stutter by just staring at him.
[ترجمه گوگل]ران آرتست جورج دبلیو را ساخت بوش فقط با خیره شدن به او لکنت می کند
[ترجمه ترگمان]رون Artest جرج دبلیو را وادار به انجام این کار کرد بوش فقط به او خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So both stammer and stutter evolved from the same Germanic language family.
[ترجمه گوگل]بنابراین هر دو لکنت زبان و لکنت از یک خانواده زبان آلمانی تکامل یافته اند
[ترجمه ترگمان]پس هر دو لکنت و لکنت از یک خانواده زبانی آلمانی استنتاج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And I do believe I will be a stutterer forever, even one day I could stutter no more.
[ترجمه گوگل]و من معتقدم که برای همیشه یک لکنت زبان خواهم بود، حتی یک روز دیگر نمی توانم لکنت داشته باشم
[ترجمه ترگمان]و من فکر می کنم که برای همیشه لکنت زبون پیدا می کنم، حتی یه روز که دیگه نمی تونم لکنت زبون پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He should support and assist anyone with a stutter or other disorder.
[ترجمه گوگل]او باید از هر کسی که دارای لکنت یا اختلال دیگری است حمایت و کمک کند
[ترجمه ترگمان]او باید از هر کسی که دچار لکنت یا اختلال دیگر باشد، حمایت کند و به آن ها کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لکنت (اسم)
stammer, stutter

با لکنت حرف زدن (فعل)
stutter

لکنت داشتن (فعل)
stumble, fribble, stutter

انگلیسی به انگلیسی

• tendency to falter or pause frequently while speaking, stammer
falter or pause frequently while speaking, stammer
if you stutter, you have difficulty speaking, because you keep repeating certain sounds.
someone who has a stutter tends to stutter when they speak.

پیشنهاد کاربران

۱. لکنت زبان داشتن ۲. با لکنت گفتن ۳. ( موتور اتومبیل و غیره ) پت پت کردن. ریپ زدن ۴. ( مجازی ) لنگان لنگان پیش رفتن ۵. لکنت زبان
بالکنت حرف زدن، با تته پته حرف زدن
با مکث انجام دادن
فکر کنم مترداف لگ توی بازی های کامپیوتری باشه
به تته پته افتادن
لکنت زبان داشتن
لنگ زدن
لکنت زبان
To speak or say something, especially the first part of the word, with difficulty. . for example pausing before it or repeating it several times.
She stutters so be patient and let her finish what she is saying
تته پته کردن، به تته پته افتادن
مثلا دوستت یک سئوال سخت ازت می پرسه و تو درست نمی تونی جوابشو بدی و به تته پته می افتی!
لکنت داشتن
ریپ زدن ( اگه مربوط به دستگاه باشه )
لنگ شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس