فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stunts, stunting, stunted
حالات: stunts, stunting, stunted
• : تعریف: to arrest or slow the growth or development of.
• مترادف: dwarf, restrain
• متضاد: cultivate
• مشابه: arrest, check, curb, curtail, hamper, hinder, impede, limit, nip, retard, slow, stifle, stop
• مترادف: dwarf, restrain
• متضاد: cultivate
• مشابه: arrest, check, curb, curtail, hamper, hinder, impede, limit, nip, retard, slow, stifle, stop
- The prolonged cold weather stunted the plants.
[ترجمه مریم] آب و هوای سرد طولانی جلوی رشد گیاهان را گرفت.|
[ترجمه گوگل] هوای سرد طولانی مدت باعث رشد گیاهان شد[ترجمه ترگمان] هوا سرد و طولانی گیاهان را از هم باز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a slowing of growth or development.
• (2) تعریف: any of certain plant diseases that cause stunting.
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a feat of skill, dexterity, strength, bravery, or the like, often performed in public.
• مترادف: exploit, feat, tour de force, trick
• مترادف: exploit, feat, tour de force, trick
- The acrobats performed some amazing stunts.
[ترجمه گوگل] آکروبات ها چند شیرین کاری شگفت انگیز انجام دادند
[ترجمه ترگمان] The بعضی از تفریحات شگفت انگیز را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] The بعضی از تفریحات شگفت انگیز را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: anything done purely to attract attention or public notice.
• مشابه: hoax, prank
• مشابه: hoax, prank
- The announcement of their engagement was just a publicity stunt.
[ترجمه گوگل] اعلام نامزدی آنها فقط یک ترفند تبلیغاتی بود
[ترجمه ترگمان] خبر نامزدی آن ها فقط یک نمایش تبلیغاتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خبر نامزدی آن ها فقط یک نمایش تبلیغاتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (informal) an act of mischief or risky misconduct.
• مترادف: prank, trick
• مترادف: prank, trick
- If I ever catch you pulling another stunt like that, you'll be in big trouble.
[ترجمه گوگل] اگر من تو را در حال کشیدن شیرین کاری دیگری مثل آن گیر بیاورم، به دردسر بزرگی خواهی افتاد
[ترجمه ترگمان] اگه یه بار دیگه اون شیرین کاری دیگه رو انجام بدی، تو دردسر بزرگی می افتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگه یه بار دیگه اون شیرین کاری دیگه رو انجام بدی، تو دردسر بزرگی می افتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Stealing the school mascot was quite a stunt!
[ترجمه گوگل] دزدیدن طلسم مدرسه کاملاً یک شیرین کاری بود!
[ترجمه ترگمان] دزدیدن خوش یمن مدرسه کاملا شیرین کاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دزدیدن خوش یمن مدرسه کاملا شیرین کاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: stunts, stunting, stunted
حالات: stunts, stunting, stunted
• : تعریف: to perform or execute a stunt or stunts.