stunning

/ˈstənɪŋ//ˈstʌnɪŋ/

جذاب، گیرا، دلفریب، مدهوش کننده، گیج کننده، بسیارخوب، ماه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: causing, capable of causing, or likely to cause one to be stunned, shocked, or astounded.
مترادف: astonishing, astounding, flabbergasting, shocking, staggering, stupefying
متضاد: ordinary
مشابه: extraordinary, fabulous, incredible, jolting, marvelous, numbing, prodigious, spectacular, startling

(2) تعریف: (informal) extremely attractive or excellent.
مترادف: beautiful, divine, exquisite, striking
متضاد: hideous, ugly
مشابه: attractive, dazzling, fabulous, gorgeous, great, lovely, marvelous, splendid, sublime

جمله های نمونه

1. the stunning coloration of her eyes
رنگ آمیزی حیرت انگیز چشمان او

2. she has stunning looks
زیبایی خیره کننده ای دارد.

3. His speech in the Euro debate was hardly stunning.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او در مناظره یورو به سختی خیره کننده بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او در بحث یورو چندان خیره کننده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You look really stunning in that dress!
[ترجمه گوگل]تو با اون لباس واقعا خیره کننده به نظر میرسی!
[ترجمه ترگمان]تو توی اون لباس خیلی خیره کننده شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Redskins opened the season by scoring a resounding/stunning/impressive 25-victory against/over Detroit.
[ترجمه گوگل]سرخپوشان فصل را با به ثمر رساندن 25 پیروزی پر طنین انداز/ خیره کننده/ چشمگیر در برابر/بر دیترویت آغاز کردند
[ترجمه ترگمان]تیم \"Redskins\" این فصل را با در نظر گرفتن ۲۵ پیروزی چشمگیر و چشمگیر در مقابل \"دیترویت\" آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nepal is stunning, with its wild, untamed landscape.
[ترجمه گوگل]نپال با مناظر وحشی و رام نشده خود خیره کننده است
[ترجمه ترگمان]نپال با مناظر وحشی و وحشی آن خیره کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The audience was awed into silence by her stunning performance.
[ترجمه گوگل]تماشاگران با اجرای خیره کننده او در سکوت فرو رفتند
[ترجمه ترگمان]حضار از اجرای خیره کننده او از سکوت وحشت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lin Dan won the championship in a stunning turnaround.
[ترجمه گوگل]لین دان در یک چرخش خیره کننده قهرمان شد
[ترجمه ترگمان]لین دن در یک چرخش خیره کننده به قهرمانی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She looked stunning as she tripped down the stairs in her ball gown.
[ترجمه گوگل]وقتی با لباس مجلسی اش از پله ها پایین می رفت، خیره کننده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او در حالی که از پله ها پایین می رفت و با لباس رقص پایش لیز می خورد، به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The minister resigned last night after a stunning defeat in Sunday's vote.
[ترجمه علیرضا] وزیر شب گذشته، بعد از شکست حیرت انگیز رای گیری یک شنبه، استعفا داد.
|
[ترجمه گوگل]این وزیر شب گذشته پس از شکست خیره کننده در رای گیری روز یکشنبه از سمت خود استعفا داد
[ترجمه ترگمان]این وزیر در شب گذشته پس از یک شکست خیره کننده در رای گیری روز یکشنبه استعفا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The finished effect was absolutely stunning.
[ترجمه گوگل]اثر تمام شده کاملاً خیره کننده بود
[ترجمه ترگمان]اثر نهایی کاملا خیره کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His plays are distinguished only by their stunning mediocrity.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه های او فقط به واسطه متوسط ​​بودن خیره کننده شان متمایز می شوند
[ترجمه ترگمان]نمایشنامه های او فقط با متوسط stunning متمایز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She looked stunning. I couldn't take my eyes off her all evening.
[ترجمه گوگل]او خیره کننده به نظر می رسید تمام غروب نمی توانستم از او چشم بردارم
[ترجمه ترگمان]او خیره کننده به نظر می رسید تمام شب نمی توانستم چشمانم را از او بردارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sunset was a stunning spectacle.
[ترجمه گوگل]غروب خورشید منظره خیره کننده ای بود
[ترجمه ترگمان]منظره غروب، منظره ای خیره کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• capable of causing emotional shock, capable of causing insensibility; exceptionally attractive; amazing, astounding, overwhelming
something that is stunning is very beautiful, attractive, or impressive.
something that is stunning is also so unusual or unexpected that people are astonished by it.
see also stun.

پیشنهاد کاربران

معرکه
You look stunning 😍
علاوه بر مواردی که گفته شد، به معنای غیرمنتظره و دور از انتظار هم هست.
extremely beautiful or attractive
فوق العاده زیبا یا جذاب
A stunning dress
Angelina Jolie is perhaps the best person to headline our list of stunning women
A stunning view over the bay of Saint Tropez
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/stunning?q=stunning
شگفت انگیز
خفن
حیرت انگیز
Extremely attractive or impressive.
حیرت انگیز , خیره کننده
# stunning photographs
# The view from our room is stunning
# The sunset was a stunning spectacle
# She looked stunning in that red dress
این کلمه از نظرِ فعلی معنی از کار انداختن میده.
incapacitate
A close inspection reveals stunning attention to detail
Oxford Dictionary@
Stunning یعنی چیزی که از میزان زیبا و خفن بودنش سرگیجه الاغی میگیرید
تعریف دیکشنری :
adjective
[more stunning; most stunning]
1 : very surprising or shocking
■ Researchers have made a stunning discovery.
...
[مشاهده متن کامل]

■ stunning news
■ a stunning decision
2 : very beautiful or pleasing
■ Our room had a stunning view of the lake.
■ a stunning gown
■ a stunning young woman
stun. ning. ly adverb
■ a stunningly beautiful woman
■ a stunningly clear/sharp picture
■ a stunningly rude remark
Stunner هم مرتبطه به این واژه
ولی stunt و stuntman کاملا غیر مرتبط. Stuntman میشه بدلکار
بعنوان مترادف های stunning میتونید از واژگان زیر استفاده کنید ( بعضیاشون نزدیک تَرَن بعضیاشون یکمی متغییر هستن از لحاظ معنی ولی تقریبا یکی ان ) :
Marvelous - Brilliant - excellent - beautiful - gorgeous - adorable - cute - impressive - heavenly - handsome - first rate - superior - royal - pretty - sublime - wonderful - amazing - spectacular - lovely - number one - ravishing - attractive - glamorous - seductive - devasting - remarkable - top

very attractive = بسیار جذاب
به شدت زیبا
نفس گیر
جذاب
خیره کننده، چیزی که شما را میخکوب میکند
معرکه
بی نظیر
شوکه کننده، برق آسا، میخکوب کنند، بهت آور، خیره کننده
حیرت آور، شگفت انگیز
Fascinating
attractive
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس