stun

/ˈstən//stʌn/

معنی: گیجی، حیرت زده کردن، بی حس کردن، گیج کردن، سراسیمه کردن
معانی دیگر: (مثلابا ضربه) بیهوش کردن، از هوش بردن، مدهوش کردن، از حال بردن، هاج و واج کردن، بهت زده کردن، مبهوت کردن، (صدای بلند یا انفجار و غیره) در جا خشکاندن، میخکوب کردن، آسیمه کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stuns, stunning, stunned
(1) تعریف: to daze or render unconscious, as by a blow, fall, or electric shock.
مترادف: daze
مشابه: jolt, shock

- The hard blow to the woman's head stunned her.
[ترجمه گوگل] ضربه محکمی که به سر زن وارد شد او را مات و مبهوت کرد
[ترجمه ترگمان] ضربه سختی به سر زن او را گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stupefy or astonish, as by an emotional shock or a thrilling spectacle.
مترادف: dumbfound, rock, stagger, stupefy
مشابه: amaze, astonish, astound, bowl over, flabbergast, overwhelm, shock

- The news of the car crash stunned us all.
[ترجمه گوگل] خبر تصادف ماشین همه ما را متحیر کرد
[ترجمه ترگمان] خبر تصادف اتومبیل همه ما را گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The magician stunned the audience with his marvelous tricks.
[ترجمه گوگل] شعبده باز با ترفندهای شگفت انگیز خود تماشاگران را مبهوت کرد
[ترجمه ترگمان] جادوگر با حقه های عالی خود تماشاچیان را به حیرت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It stunned me that he could shamelessly ask this enormous favor of me.
[ترجمه گوگل] این که او می تواند بی شرمانه این لطف عظیم را از من بخواهد، مرا متحیر کرد
[ترجمه ترگمان] مات و مبهوت به من خیره شده بود که نمی توانست از این لطف عظیمی که به من کرده بود تقاضای کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It stunned her when she actually realized she'd won the lottery.
[ترجمه گوگل] وقتی متوجه شد که برنده لاتاری شده است، او را متحیر کرد
[ترجمه ترگمان] وقتی متوجه شد که برنده بخت آزمایی برنده شده است یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to overcome or bewilder, as by excessive noise, light, or the like.
مترادف: daze, overcome, overpower, overwhelm
مشابه: bedazzle, befuddle, dazzle, discombobulate, paralyze, rock, stupefy

- The intense boom of thunder stunned us for a moment.
[ترجمه گوگل] طوفان شدید رعد و برق برای لحظه ای ما را مبهوت کرد
[ترجمه ترگمان] غرش رعد در یک لحظه ما را گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. hit the snake on the head so as to stun it
طوری به سر مار بزن که او را گیج کنی.

2. Electric rays stun their prey with huge electrical discharges.
[ترجمه گوگل]پرتوهای الکتریکی طعمه آنها را با تخلیه الکتریکی عظیم بیهوش می کنند
[ترجمه ترگمان]اشعه های الکتریکی طعمه خود را با تخلیه الکتریکی بزرگ، گیج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A guard zapped him with the stun gun.
[ترجمه گوگل]یک نگهبان او را با اسلحه بیهوش کرد
[ترجمه ترگمان] یه نگهبان اون رو با اسلحه بی حس منتقل کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The snake uses its venom to stun or paralyze its victims.
[ترجمه ماری] مار از سم خود استفاده میکند تا قربانیان خود را بی حس یا فلج کند
|
[ترجمه گوگل]این مار از سم خود برای بیهوش کردن یا فلج کردن قربانیان خود استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]مار از زهر خود برای گیج کردن یا فلج کردن قربانیان استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They like to use an elephant gun to stun a flea.
[ترجمه گوگل]آنها دوست دارند از تفنگ فیل برای بیهوش کردن کک استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]دوست دارن از یه تفنگ فیل استفاده کنن تا یه کک گیج کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The stun gun was applied to parts of her naked body and activated, the jury was told.
[ترجمه گوگل]به هیئت منصفه گفته شد که تفنگ بی‌حس کننده روی قسمت‌هایی از بدن برهنه او اعمال شد و فعال شد
[ترجمه ترگمان]این تفنگ مشقی به قسمت هایی از بدن برهنه او اعمال شده بود و به هیات منصفه گفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Police say against the wrong victim, the stun gun could be deadly.
[ترجمه گوگل]پلیس می گوید در برابر قربانی اشتباه، تفنگ شوکر می تواند کشنده باشد
[ترجمه ترگمان]پلیس می گوید که این تفنگ مشقی، می تواند مرگبار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He also packs a stun gun that could be used to send an electric current into any bite.
[ترجمه گوگل]او همچنین یک تفنگ بی‌حسی را بسته‌بندی می‌کند که می‌توان از آن برای ارسال جریان الکتریکی به هر نیش استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او همچنین دارای یک تفنگ مشقی نیز است که می تواند برای ارسال جریان الکتریکی به هر گونه گاز مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They had only intended to stun the guard, to give them time to escape.
[ترجمه گوگل]آنها فقط قصد داشتند نگهبان را بیهوش کنند تا به آنها فرصت فرار بدهند
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط قصد داشتند که نگهبانان را بی هوش کنند تا فرصت فرار را به آن ها بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chester stormed back to stun Swansea with two goals in five minutes.
[ترجمه گوگل]چستر با هجوم به سوانسی با دو گل در 5 دقیقه، سوانزی را متحیر کرد
[ترجمه ترگمان]چستر، در عرض پنج دقیقه با دو گل به to حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The notebooks and the focused career exploration give stun dents a sense of accomplishment and something to show to potential employers.
[ترجمه گوگل]نوت‌بوک‌ها و اکتشاف حرفه‌ای متمرکز، حس موفقیت و چیزی برای نشان دادن به کارفرمایان بالقوه به افراد می‌دهد
[ترجمه ترگمان]The و اکتشافات شغلی متمرکز، باعث گیج شدن به نوعی از موفقیت و چیزی برای نشان دادن به کارفرمایان بالقوه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A stun grenade was hurled through the window on the left and landed in the middle of the room.
[ترجمه گوگل]یک نارنجک شوکر از پنجره سمت چپ پرتاب شد و در وسط اتاق فرود آمد
[ترجمه ترگمان]یک نارنجک دستی از پنجره سمت چپ به سمت چپ پرتاب شد و در وسط اتاق فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gamekeepers use special darts to stun the rhinos.
[ترجمه گوگل]نگهبانان بازی از دارت های مخصوص برای بیهوش کردن کرگدن ها استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]gamekeepers از نیزه های مخصوص استفاده می کنند تا the را بی حس کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The stun gun, when applied to the body, gives out a sharp electric shock.
[ترجمه گوگل]تفنگ بی‌حس‌کننده وقتی روی بدنه اعمال می‌شود، شوک الکتریکی شدیدی ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]این تفنگ مشقی زمانی که برای بدن به کار برده می شود، یک شوک الکتریکی شدید ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیجی (اسم)
bewilderment, confusion, amusement, stun, stupefaction, stupor, distraction, bafflement, befuddlement, quandary, razzle-dazzle, idler, muddle, wackiness, giddiness, idleness, sopor

حیرت زده کردن (فعل)
stun, wonder

بی حس کردن (فعل)
abirritate, stun, paralyze, desensitize, benumb, amortize, amortise, indurate

گیج کردن (فعل)
fluster, confuse, incommode, stun, addle, knock down, confound, distract, befuddle, stupefy, astonish, flummox, daze, flabbergast, bewilder, perplex, befog, besot, bemuse, muddle, fuzz, fox, petrify, fuddle, obfuscate, stump

سراسیمه کردن (فعل)
confuse, stun, agitate, confound, disconcert

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Simple Traversal of User Datagram Protocol
موضوع: کامپیوتر
پیمایش ساده از پروتکل دیتاگرام کاربر

انگلیسی به انگلیسی

• shock; astonish, astound; stupefy, daze
act of stunning; state of being stunned
if you are stunned, you are very shocked by something.
if a blow on the head stuns you, it makes you unconscious or confused and unsteady.
a stun gun or bomb is designed to stop someone by knocking them out rather than seriously injuring or killing them.
see also stunning.

پیشنهاد کاربران

متحیر کردن ( نه شدن )
مترادف shock
مثلا:
You will be stunned
یعنی پشمات میریزه/ سوپرایز خواهی شد
Stun me with your lasers
اهنگ E T از کیتی پری
verb
[ obj]
1 : to surprise or upset ( someone ) very much
◀️a theft that stunned [=shocked] the art world
◀️The angry criticism stunned them
◀️They were stunned by the news. = The news stunned them
...
[مشاهده متن کامل]

◀️His old friends were stunned at his success
◀️She sat in stunned disbelief/silence
◀️There was a stunned expression on her face
2 : to cause ( someone ) to suddenly become very confused, very dizzy, or unconscious
◀️weapons that can stun people temporarily
گیج کردن - بهت زده کردن - بی حس کردن و از حال بردن

Stun gun
�اسلحه بیهوش کننده ( که به مهاجم تکانه ی برقی می دهد
a weapon that makes a person or an
animal unconscious or unable to move for a short time, usually by giving them a small electric shock
I was stunned with Jealousy.
داشتم از حسودی میمردم.
⁦✔️⁩تحت تاثیر قرار دادن دیگری،
نگاه دیگران را به سمت خود برگرداندن
Meadow Walker 📌stuns💥 at WSJ event
. . .
after announcing marriage
DailyMail. co. uk@
Stunning:خیره کننده
stunned گیح شده
stunning گیج گننده
( با ضربه ) بی هوش کردن
مات ومبهوت. بهت زده

بپرس