stumbling


معنی: سکندری، سکندری خورنده

مترادف ها

سکندری (اسم)
stumbling

سکندری خورنده (صفت)
faltering, stumbling

انگلیسی به انگلیسی

• tripping, staggering; faltering

پیشنهاد کاربران

( صفت ) متزلزل
مثال: stumbling economy
اقتصاد متزلزل
لغزنده یا لغزان ( درمورد جاده، مسیر )
لیز خوردن ، به معنای مطمئن نبودن و شک داشتن هم هست
افتان و خیزان
تلو تلو خوردن

بپرس