studio

/ˈstuːdiˌoʊ//ˈstjuːdɪəʊ/

معنی: کارگاه، کارگاه هنری، کارخانه، هنرکده، پیشه گاه، اتاق کار
معانی دیگر: (به ویژه عکاسی یا نقاشی یا موسیقی) کارگاه، استودیو، آتلیه، هنرگاه، اتاق آموزش رقص یا موسیقی، شرکت فیلمبرداری، کارگاه فیلمبرداری، موسسه ی سینمایی، (در ایستگاه رادیو یا تلویزیون) اتاق پخش، اتاق ضبط

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: studios
(1) تعریف: the workroom or workshop of an artist.

(2) تعریف: a photographer's shop.

(3) تعریف: a place in which a performing art is studied or developed.

- an actor's studio
[ترجمه پارس] استودیوی بازیگر
|
[ترجمه من مانی هستم] محل ضبت اهنگ
|
[ترجمه Abk] استودیوی ورزشی، فرهنگی، تئاتر، . . . .
|
[ترجمه Abk] استودیوی بازی گری
|
[ترجمه گوگل] استودیوی بازیگری
[ترجمه ترگمان] استودیو بازیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a specially equipped room, suite, or building in which films, records, radio or television programs, or the like are produced or broadcast.

(5) تعریف: a one-room apartment with a separate bathroom.
مشابه: single

جمله های نمونه

1. A large crowd was gathered outside the studio.
[ترجمه مبینا] مردمان زیادی در بیرون استودیو بودند
|
[ترجمه Yaroo] افراد زیادی در بیرون استودیو بودند
|
[ترجمه فاطیما] جمعیت زیادی در خارج استودیو بودند
|
[ترجمه او] انسان های زیادی بیرون از استودیو قرار داشتند
|
[ترجمه هانیه] افراد زیادی بیرون استادیوم بودند
|
[ترجمه گوگل]جمعیت زیادی بیرون استودیو جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]جمعیت کثیری در بیرون استودیو جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The film studio is transferring to Hollywood.
[ترجمه Mobina] مردمان بسیار زیادی در بیرون استودیو بودند
|
[ترجمه Sanay] استودیو ی فیلم به هالیوود منتقل می شود
|
[ترجمه Amir] افراد زیادی در بیرون از استودیو بودند
|
[ترجمه گوگل]استودیو فیلم در حال انتقال به هالیوود است
[ترجمه ترگمان]این فیلم به هالیوود منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was in her studio again, painting onto a large canvas.
[ترجمه mehdi] اودوباره در استودیوی خود نشسته بود و برروی یک بوم بزرگ نقاشی می کرد
|
[ترجمه Parham] اون خانوم دوباره در استودیوی خود روی یک بوم بزرگ نقاشی می کرد
|
[ترجمه گوگل]او دوباره در آتلیه خود بود و روی بوم بزرگ نقاشی می کشید
[ترجمه ترگمان]دوباره در استودیوی خود نشسته بود و نقاشی را روی یک بوم بزرگ نقاشی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The studio is midway between his aunt's old home and his cottage.
[ترجمه گلی افجه] کارگاه او بین راه خانه قدیمی عمه اش و کلبه او قرار دارد
|
[ترجمه گوگل]استودیو در میانه راه بین خانه قدیمی خاله و کلبه او قرار دارد
[ترجمه ترگمان]این استودیو وسط خانه قدیمی خاله اش و خانه اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has built himself a music studio.
[ترجمه زهرا] او یک استودیوی موسیقی برای خودش ساخته است.
|
[ترجمه رها] اوقبلا یک اتاق کار موسیقی برای خودش ساخته
|
[ترجمه You] قبلا خودش یک استودیوی موسیقی ساخته
|
[ترجمه A10a] او یک استودتودیو موسیقی، خودش ساخته.
|
[ترجمه PROXIMA] او قبلا یک استودیوی موسیقی برای خودش ساخته است.
|
[ترجمه ⚡Blast⚡] او برای خودش یک استودیو ی موزیک ساخته است
|
[ترجمه گوگل]او برای خود یک استودیو موسیقی ساخته است
[ترجمه ترگمان]او خودش یک استودیو موسیقی ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Just being in the studio gave her a sense of importance .
[ترجمه گوگل]فقط حضور در استودیو به او احساس اهمیت می داد
[ترجمه ترگمان]فقط بودن در استودیو به او احساس اهمیت می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hemingway's studio is to the right.
[ترجمه DHP.12] استودیو همینگوی در سمت راست قرار دارد.
|
[ترجمه گوگل]استودیوی همینگوی در سمت راست است
[ترجمه ترگمان]استودیو همینگوی در سمت راست قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The photograph was taken in a studio.
[ترجمه DHP.12] عکس در استودیو گرفته شد .
|
[ترجمه گلی افجه] داس در اتلیه گرفته شده است
|
[ترجمه Danial DNL] عکاس عکس را در کارگاه گرفت
|
[ترجمه گوگل]عکس در یک استودیو گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]عکس در استودیو گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The studio manager will cue you when it's your turn to come on.
[ترجمه گوگل]مدیر استودیو وقتی نوبت شما باشد به شما کمک می کند
[ترجمه ترگمان]زمانی که نوبت شماست، مدیر استودیو به شما علامت خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The film studio grudgingly agreed to allow him to continue working.
[ترجمه گوگل]استودیوی فیلمسازی با اکراه موافقت کرد که به او اجازه ادامه کار بدهد
[ترجمه ترگمان]استودیو فیلم با اکراه موافقت کرد که به کارش ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most of the scenes were filmed in a studio.
[ترجمه ...] بیشتر این صحنه ها در یک استودیوفیلم، فیلم برداری شده است.
|
[ترجمه گوگل]بیشتر صحنه ها در استودیو فیلمبرداری شده است
[ترجمه ترگمان]اکثر این صحنه ها در استودیو فیلمبرداری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When costs soared, the studio took fright and recalled the company from Rome.
[ترجمه گوگل]وقتی هزینه ها افزایش یافت، استودیو ترسید و شرکت را از رم فراخواند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که هزینه ها افزایش یافت، استودیو وحشت کرد و شرکت را از رم به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mark and his cohorts eventually emerged from the studio.
[ترجمه گوگل]مارک و همکارانش در نهایت از استودیو بیرون آمدند
[ترجمه ترگمان]مارک و همراهانش بالاخره از استودیو بیرون آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The studio chiefs wanted a marquee name in the lead role, not some unknown.
[ترجمه گوگل]روسای استودیو می خواستند یک نام خیمه شب بازی در نقش اصلی داشته باشند، نه برخی ناشناس
[ترجمه ترگمان]روسای استودیو خواستار نام marquee در نقش اول بودند، نه برخی افراد ناشناس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The general impression at the studio was that he was able.
[ترجمه گوگل]تصور کلی در استودیو این بود که او قادر است
[ترجمه ترگمان]عقیده عمومی در استودیو این بود که او می تواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کارگاه (اسم)
atelier, workshop, shop, studio, detective, workhouse, manufactory, workroom

کارگاه هنری (اسم)
atelier, studio

کارخانه (اسم)
firm, work, mill, studio, workhouse, plant, factory, manufactory, housework

هنرکده (اسم)
studio

پیشه گاه (اسم)
studio

اتاق کار (اسم)
workshop, studio, workroom

تخصصی

[سینما] استودیو (واژه ایتالیایی ) - کارگاه (واژه ایتالیایی )
[برق و الکترونیک] استودیو اتاقی که برنامه های رادیویی یا تلویزیونی در آن تولید می شود .

انگلیسی به انگلیسی

• artist's workroom; place where an art form is studied; rooms specially equipped for radio or television broadcast; place where motion pictures are made; place equipped for musical recordings
a studio is a room where a painter or photographer works.
a studio is also a room or building where radio or television programmes, films, or records are made.
a studio, studio apartment, or studio flat is a small flat, usually with one room for living and sleeping in and a small kitchen and bathroom.

پیشنهاد کاربران

A small, self - contained apartment that typically features a combined living and sleeping area, along with a kitchenette and a separate bathroom.
یک آپارتمان کوچک و مستقل که معمولاً دارای یک منطقه نشیمن و خواب ترکیبی، همراه با آشپزخانه کوچک و حمام جداگانه است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
“I live in a cozy studio apartment in the city. ”
A person discussing their living situation might say, “I don’t need a lot of space, so a studio works for me. ”
In a conversation about apartment hunting, someone might mention, “Studios are a great option for individuals or couples on a budget. ”

studio
استودیو
مثال: The artist worked in his studio to complete his latest masterpiece.
هنرمند در استودیوی خود کار کرد تا شاهکار جدیدش را کامل کند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
studio
واژه ی پیش نهادی : ایستو
در زبان پارسی می توان از آمیخت بُن کنون کارواژه و پسوند
- اُو نامواژه برساخت. نمونه : کِشو : کِش - اُو
ایستو : ایست - اُو
ایست بُن زمان کنون از کارواژه ی ایستادن
...
[مشاهده متن کامل]

- اُو : پسوند نامواژه ساز
پیشنهادهای دیگر : هنرکده ، هنرکد ، کارکده ، کارکد ، کارستان ، کارگاه ، کارلان ، هنرمان ، کارمان

آتلیه
a room where television and radio programs are made and broadcast, or where music is recorded.
studio ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: استودیو
تعریف: کارگاهی مجهز ویژۀ فیلم برداری و صدابرداری
یعنی کار خانه ویا اتاق کار
آپارتمانی که کلا یک اتاقه یعنی تخت خواب، آشپزخانه تلویزیون و . . . در یک اتاق قرار میگیرند.
سوئیت
A place where TV programs and movie are made
استودیو ی ضبط فیلم.
استودیو
Aplase were tv programs and movies are made
کانون زبان ایران
A place where TV programs and movies are made
( به ویژه عکاسی یا نقاشی یا موسیقی ) کارگاه، استودیو، آتلیه، هنرگاه، اتاق آموزش رقص یا موسیقی، شرکت فیلمبرداری، کارگاه فیلمبرداری، موسسه ی سینمایی، ( در ایستگاه رادیو یا تلویزیون ) اتاق پخش، اتاق ضبط
کارگاه، کارگاه هنری، کارخانه، هنرکده، پیشه گاه، اتاق کار
شرکت فیلم سازی
اتاق فیلم سازی
کارهای چوبی و چاپ
اتاق نمایش
شرکت فیلم سازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس