stud

/ˈstəd//stʌd/

معنی: دسته، خیز، دکمه سر دست، گل میخ، داربست، اسب تخمی، اراستن، نشاندن، مرصع کردن، میخ زدن، پر کردن
معانی دیگر: پراکنده بودن، مزین بودن به، گلمیخ (هر نوع فلز میخ مانند که برای تزئین به چرم و غیره می زنند)، قپه، دکمه دو سر، (خانه های چوبی) هریک از تیرهای عمودی توی دیوار، (تایر یخ شکن) میخ، پیچ دو سردنده، پیچ بی سر، پیچ دو سر رزوه، شمع فلزی، میله ی شمع، با گل میخ آراستن، قپه دار کردن، نشان کردن یا شدن، وابسته به اسب یا دام تخمی، ویژه ی اصلاح نژاد، گروه اسب های تخم گیری یا اصلاح نژاد، اسب های تخمی، محل اسب های تخم گیری، اسب تخم گیری، اسب اصلاح نژاد، برز اسب (studhorse هم می گویند)، برز گاو، ورزاو، گاو تخمی، (نر) جانور ویژه ی اصلاح نژاد، دام تخمی، (عامیانه) مرد حشری، مرد پر شهوت و زن خواه، شهوتی، (مخفف) stud poker، حیوانی که برای اصلاح نژاد نگهداری میشود، می  زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a nail or rivet with a protruding and often rounded knob or head, fixed in a surface as a protective or ornamental device.
مشابه: boss

(2) تعریف: a small, decorative button attached to a short shank that is inserted through an eyelet or buttonhole to fasten a garment.

(3) تعریف: any of the upright supports in a wall that provide a framework for lath, siding, wallboard, or the like.

(4) تعریف: any of various protruding pins or pegs, as inserted in automobile tires for traction.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: studs, studding, studded
(1) تعریف: to set or adorn with studs, or something like studs.
مشابه: boss, dot, set

- He studded the door with nailheads.
[ترجمه گوگل] در را با سر میخ میخکوب کرد
[ترجمه ترگمان] در را با nailheads باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She wore a jacket studded with pearls.
[ترجمه شان] آن زن ژاکتی پوشیده بود که مزین به مروارید بود.
|
[ترجمه گوگل] او یک ژاکت پوشیده شده با مروارید پوشیده بود
[ترجمه ترگمان] یک ژاکت پوشیده از مروارید به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to provide with studs, as for support.
اسم ( noun )
عبارات: in stud, at stud
(1) تعریف: a domesticated male animal, such as a racehorse, that is kept for breeding.

(2) تعریف: a stable, farm, or ranch where such animals are kept; stud farm.

(3) تعریف: see stud poker.

(4) تعریف: (slang) a man considered to be virile and sexually active.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, being, or pertaining to stallions or other animals kept and offered for breeding.

- a stud fee
[ترجمه گوگل] هزینه گل میخ
[ترجمه ترگمان] حق الزحمه بی ترن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a stud farm
پرورشگاه اسب های تخمی

2. rocks stud the hillside
اطراف تپه پر از تخته سنگ است.

3. at stud
(دام نر) مهیای جفت گیری (به منظور اصلاح نژاد)

4. David Grenfell runs a 170-acre stud farm in Co. Wexford, Ireland.
[ترجمه گوگل]دیوید گرنفل یک مزرعه گل میخ 170 هکتاری را در شرکت وکسفورد، ایرلند اداره می کند
[ترجمه ترگمان]دیوید Grenfell یک مزرعه ۱۷۰ هکتاری در Wexford، ایرلند دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He runs stud farm in Ireland.
[ترجمه شان] او در ایرلند یک مزرعه پرورش اسب های تخمی ( جفت گیری ) را اداره می کند.
|
[ترجمه گوگل]او مزرعه گل میخ را در ایرلند اداره می کند
[ترجمه ترگمان]او در ایرلند کشاورزی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He thinks he's a real stud.
[ترجمه گوگل]او فکر می کند که یک گل میخ واقعی است
[ترجمه ترگمان]اون فکر می کنه که آدم stud
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is the stud naturalized from Britain.
[ترجمه گوگل]این گل میخ طبیعی از بریتانیا است
[ترجمه ترگمان]این ایالت از بریتانیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The horses belong to a stud farm and were worth tens of thousands of pounds.
[ترجمه گوگل]اسب ها متعلق به یک مزرعه گل میخ هستند و ده ها هزار پوند ارزش داشتند
[ترجمه ترگمان]اسب ها به یک مزرعه stud تعلق دارند و ده ها هزار لیره ارزش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then, coming to herself again, she pressed the stud at her neck and sounded the alarm.
[ترجمه گوگل]سپس دوباره به خودش آمد، گل میخ را روی گردنش فشار داد و زنگ خطر را به صدا درآورد
[ترجمه ترگمان]سپس دوباره به سمت خود آمد و به گردن او حلقه زد و زنگ خطر را به صدا درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Norman also established a breeding stud of racehorses which produced many classic winners.
[ترجمه گوگل]نورمن همچنین یک گل میخ پرورش اسب های مسابقه ایجاد کرد که برندگان کلاسیک زیادی را به وجود آورد
[ترجمه ترگمان]نورمن همچنین یک رشته پرورش اسب های مسابقه را تاسیس کرد که بسیاری از برندگان کلاسیک را تولید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Peepul Tree Trading Leather stud box; clothes brush.
[ترجمه گوگل]جعبه گل میخ چرم تجارت Peepul Tree; برس لباس
[ترجمه ترگمان]جعبه چرمی محصولات چرمی peepul؛ برس لباس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She wondered if she should take out her nose stud for the job interview.
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که آیا باید گیره بینی خود را برای مصاحبه شغلی بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]او در این فکر بود که آیا باید برای مصاحبه شغلی از دماغش خارج شود یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The horse was retired from racing and put out to stud .
[ترجمه گوگل]اسب از مسابقه بازنشسته شد و برای گل میخ قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اسب از مسابقه بازنشسته شد و به خانه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was voted horse of the year and then was retired to stud.
[ترجمه گوگل]او به عنوان اسب سال انتخاب شد و سپس بازنشسته شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان اسب سال انتخاب شد و بعد بازنشسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

خیز (اسم)
bound, rush, rising, wave, billow, edema, jump, leap, dropsy, swelling, tumor, lunge, stud, uprising, water wave

دکمه سر دست (اسم)
cuff, stud

گل میخ (اسم)
nail, stud, doornail, hobnail, spile

داربست (اسم)
scaffold, stud, trellis, scaffolding, treillage

اسب تخمی (اسم)
stud

اراستن (فعل)
range, blazon, habit, trim, adorn, decorate, primp, illustrate, apparel, groom, titivate, attire, bedeck, prettify, smarten, bedight, ornament, grace, brave, arrange, fettle, line, equip, array, rank, tidy, perk, deck, inlay, prim, clothe, endue, embroider, prune, stud, indue

نشاندن (فعل)
seat, embed, infix, set, imprint, imbed, immigrate, push, enchase, inlay, set down, stud

مرصع کردن (فعل)
jewel, gem, enchase, stud, set with jewels

میخ زدن (فعل)
tack, peg, nail, stud

پر کردن (فعل)
stop, fill, stuff, heap, load, glut, poison, infect, stud, deplume, fill in, stow, plenish, thwack, suffuse

تخصصی

[عمران و معماری] ستون - گلمیخ - میخ - پشتبند عمودی
[زمین شناسی] میل پیچ، میل دوسر رزوه، دسته، داربست، پرکردن ،ستون
[ریاضیات] روباز
[پلیمر] گل میخ

انگلیسی به انگلیسی

• nail head or knob projecting from a surface; upright post in the framework of a wall; decorative button; small round earring; male animal kept for breeding; sexually promiscuous man (slang)
furnish with studs, construct using studs; set with studs; set or scatter over a surface; be scattered over a surface or expanse
a stud is a small piece of metal attached to a surface.
male horses or other animals that are kept for stud are kept for breeding.

پیشنهاد کاربران

به نقل از فرهنگ پویا:
( در ارتباط با حیوانات )
تخم کشی
محل تخم کشی
“Stud” refers to a male sex worker who is known for their physical attractiveness and sexual prowess.
کارگر جنسی مردی که به دلیل جذابیت فیزیکی و قدرت جنسی خود معروف است.
مثال؛
He’s a real stud, always in high demand among clients.
...
[مشاهده متن کامل]

In the world of male prostitution, a stud may have a large client base and be highly sought after.
The term “stud” can also be used more generally to describe an attractive and sexually skilled man.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-male-prostitute/
دامپزشکی و علوم دامی
1. اصیل. 2. مکانی، معمولاً مزرعه، که در آن حیوانات اصیل نگهداری و تکثیر می شوند.
[پیچ] دوسرمهره
Stud !
خیلی عامیانه هم معنی میده
آدم جا افتاده و اینکاره
Stud:پیچ دوسر ، پایه
Stud welding: در جوشکاری : جوشکاری میله ای
خوش تیپ و خوش هیکل و جذاب هم معنی میده.
Ex: You're a stud
گل گرده افشان، در سکس تراپی به مردی اطلاق می شود که با اسپرمش نقش یک گیاه گرده افشان را برای باروری زنان ایفا می کند.
A slang term for a man who:
( 1 ) Has a reputation for skills as a lover;
( 2 ) Has a large penis;
( 3 ) Has or has had, or is perceived to have had, multiple sex partners.
جدا از مواردی که دوستان در بالا گفتن، به معنی آراستن و افزودن هم هست.
A set of jewelry studded with emeralds & rubies
ایلخی. ( ترکی، اِ ) رمه و گله ٔ اسبان. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . چارپایانی که آنها را در صحرا برای چرا رها کنند. رمه ٔ اسب. ( فرهنگ فارسی معین ) . فسیله. سیله. یلخی. دسته ٔ اسبان آزاد در مراتع. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
...
[مشاهده متن کامل]

ایلخ. ( ترکی، اِ ) گله ٔ اسبان. لفظ ترکی است و از بعضی ترکان ایلخی بزیادت یاء تحتانی در آخر مسموع افتاد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . رجوع به ایلخی شود.

As a verb :
To scatter or cover ( something ) with many small objects or features
پر یا پوشیده شده با/از اشیاء خیلی ریز
Outter layer studded with space debris and waste
StarTrek TOS
Studded :
Covered
Scatteees
بول الهوس
۱. خوش هیکل ( به بدن سازا زیاد میگن کسایی که رو فرمن - پسر خیلی خوشتیپ - پسری که خیلی از دخترا آرزوی سکس داشتن باهاش رو دارن - گاها به دخترا هم میگن ولی بیشتر پسرا - آدمی که دخترا خیلی جذبش میشن )
۲. آدمی که خیلی دوست دلشتنی و باحاله همه دوست دارن باهاش وقت بگزرونن
...
[مشاهده متن کامل]

۳. گاهی در رابطه با دخترایی به کار میره که مردونه رفتار میکنن ( هرچند من با جنسیتی کردن رفتار و رنگ و پوشش و اینجور چیزا مخالفم ولی گفتم داستانو بگیرید ) که در رابطه لزبین هم هستن عموما. فرد مسلط در رابطه لزبین
Dominant person in lesbian relationship
.
A stud is a lesbian, also known as dyke or stem . A stud dresses what is considered masculine.
Jordan is so pretty, she probably gets a lot of girls because she is a stud
در کل واژه باحالیه اگه به کسی بگین حال میکنه

کاربلد جنسی
بکن واقعی ( very sorry )
۱ - پروار کردن، بار دار کردن، باروری
۲ - مرد زن باز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس