• (1)تعریف: short and thick; stocky. • متضاد: gracile, slender, thin, willowy • مشابه: chunky
• (2)تعریف: short and dense like stubble.
جمله های نمونه
1. stubby beard
ریش زبر و کوتاه
2. He pointed a stubby finger at a wooden chair opposite him.
[ترجمه گوگل]با انگشتش به صندلی چوبی روبرویش اشاره کرد [ترجمه ترگمان]او انگشتش را به یک صندلی چوبی که روبرویش بود نشان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He had rather unattractive stubby fingers.
[ترجمه روشنک نیکویان] ( او ) انگشتای نسبتا غیر جذاب و کوتاه و چاقی داشت.
|
[ترجمه گوگل]او انگشتان لخت نسبتاً غیرجذابی داشت [ترجمه ترگمان]او انگشت های کوتاه و unattractive داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. To McDonough, a stubby 280-pounder, the charm of elective office was not mucking about with papers and figures.
[ترجمه گوگل]برای مک دونا، یک مرد 280 پوندی لخت، جذابیت دفتر انتخابی با کاغذها و ارقام به هم نمی خورد [ترجمه ترگمان]برای مک McDonough، همبرگر stubby ۲۸۰، جذابیت اداره انتخاباتی در مورد مقالات و ارقام منتشر نشده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They sat on stubby pillars at the bottom of a short flight of steps leading to the parade square.
[ترجمه گوگل]آنها روی ستونهای سفت در پایین پلههای کوتاه منتهی به میدان رژه نشستند [ترجمه ترگمان]آن ها بر روی ستون های stubby در پایین یک پلکان کوتاه که به میدان رژه منتهی می شد نشستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She found the rabbit, chewing on a stubby cactus, and stabbed it in the neck.
[ترجمه گوگل]او خرگوش را در حال جویدن یک کاکتوس کلفت پیدا کرد و با چاقو به گردنش زد [ترجمه ترگمان]خرگوش را پیدا کرد و یک کاکتوس stubby را گاز گرفت و آن را در گردنش فرو کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Our cottage lay on stubby cliffs close by the sea.
[ترجمه گوگل]کلبه ی ما روی صخره های کلفت نزدیک دریا قرار داشت [ترجمه ترگمان]کلبه ما در صخره های stubby کنار دریا قرار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Our teacher was a stubby ex-lineman who had played old-time pro ball in the Midwest.
[ترجمه گوگل]معلم ما یک مربی سابق لج بود که در غرب میانه توپ حرفه ای بازی می کرد [ترجمه ترگمان]معلم ما یک بازیکن برجسته و بازیکن خط جلو بود که توپ بیسبال را در غرب میانه بازی کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A whip hung from the centre of the stubby cross.
[ترجمه گوگل]یک شلاق از مرکز صلیب کلنگ آویزان بود [ترجمه ترگمان]شلاقی از وسط آن صلیب زمخت آویزان بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. These stubby pistils had come smartly to attention as my hands had moved over them during the examination.
[ترجمه گوگل]این مادگیهای خنگ به طرز هوشمندانهای مورد توجه قرار گرفته بودند، زیرا دستهایم در حین معاینه روی آنها حرکت کرده بودند [ترجمه ترگمان]این pistils کوتاه، که در طول امتحانات بر سر آن ها آمده بود، به دقت به آن ها توجه نشان داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They formed a colorful mob, short and stubby.
[ترجمه گوگل]آنها گروهی رنگارنگ، کوتاه قد و کلنگ تشکیل دادند [ترجمه ترگمان]آن ها یک توده رنگارنگ، کوتاه و stubby تشکیل دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She was short and chunky with stubby fingers tipped by closely clipped nails.
[ترجمه گوگل]او کوتاه قد و درشت بود و انگشتهای کلفتی که با ناخنهای کوتاه زده شده بود [ترجمه ترگمان]قد کوتاه و خپله بود با انگشتان کوتاه و ناخن های تیزش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He was a small stubby man with glasses and a trimmed dark beard.
[ترجمه گوگل]او یک مرد کوچک لخت با عینک و ریش تیره تراشیده بود [ترجمه ترگمان]او مردی بود کوتاه قد با عینک و ریش سیاه اصلاح شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Otherwise, architecture was largely reduced to stubby tower-tops, inky and indigo, from which hostile fire poured.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، معماری تا حد زیادی به برجهای کلنگ، جوهری و نیلی، که آتش خصمانه از آن سرازیر میشد، کاهش یافت [ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، معماری تا حد زیادی به قله های stubby، tops و indigo تقلیل یافته بود، که از آن آتش خصومت می بارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید