stubbornly


لجوجانه، ازروی سرسختی، سخت

جمله های نمونه

1. he stubbornly maintained his views
او با سرسختی روی عقاید خود ایستادگی کرد.

2. a pervasive odor that clings stubbornly to clothes
بوی نافذی که مدتها در لباس می ماند

3. The detective stubbornly persisted with his questions.
[ترجمه گوگل]کارآگاه سرسختانه به سؤالاتش ادامه داد
[ترجمه ترگمان]کارآگاه با سرسختی از پرسش های او پافشاری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He stubbornly insisted on doing it all himself.
[ترجمه گوگل]او سرسختانه اصرار داشت که همه این کارها را خودش انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او لجوجانه اصرار می ورزید که این کار را خودش انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His jaw jutted stubbornly forward; he would not be denied.
[ترجمه گوگل]آرواره او سرسختانه به جلو کشیده شد او را انکار نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]آرواره اش سخت به جلو متمایل شده بود؛ نمی توانست انکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She stubbornly refuses to admit the truth.
[ترجمه گوگل]او سرسختانه از اعتراف حقیقت امتناع می ورزد
[ترجمه ترگمان]او با کله شقی از قبول حقیقت خودداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He still clings stubbornly to his socialist ideas.
[ترجمه گوگل]او همچنان سرسختانه به عقاید سوسیالیستی خود می چسبد
[ترجمه ترگمان]او هنوز با کله شقی به ایده های سوسیالیستی چسبیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The old man held onto his job stubbornly and would not retire.
[ترجمه گوگل]پیرمرد سرسختانه کارش را ادامه داد و بازنشسته نشد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد با کله شقی به کار خود ادامه می داد و بازنشسته نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She jutted her chin out stubbornly.
[ترجمه گوگل]چانه اش را با لجبازی بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]با کله شقی چانه اش را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'I don't care,' she said stubbornly.
[ترجمه گوگل]او با لجبازی گفت: "برام مهم نیست "
[ترجمه ترگمان]با کله شقی گفت: برام مهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This country refuses stubbornly to make amends for its past war crimes.
[ترجمه گوگل]این کشور سرسختانه از جبران جنایات جنگی گذشته خود سر باز می زند
[ترجمه ترگمان]این کشور لجوجانه انکار می کند که به خاطر جنایات جنگی گذشته اش جبران خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She stubbornly refused to sign the document.
[ترجمه گوگل]او سرسختانه از امضای سند خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او با کله شقی از امضای این سند خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He stubbornly refused to tell her how he had come to be in such a state.
[ترجمه گوگل]او سرسختانه حاضر نشد به او بگوید که چگونه در چنین حالتی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]او لجوجانه از اینکه به او بگوید که چگونه در چنین وضعی قرار گرفته بود خودداری ورزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unemployment remains stubbornly high.
[ترجمه گوگل]بیکاری سرسختانه بالاست
[ترجمه ترگمان]نرخ بیکاری همچنان بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an obstinate manner; in a persistent manner, tenaciously

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : stubbornness
✅️ صفت ( adjective ) : stubborn
✅️ قید ( adverb ) : stubbornly
به شدت ( در مورد روند داده های آماری )
کله شقی
از سر لجبازی
با لجاجت

بپرس