stub

/ˈstəb//stʌb/

معنی: ریشه، کوتوله، ته، کنده، ته چک، ته سیگار، ته سوش، تهبلیط، تحلیل بردن، کوبیدن، از بیخ کندن
معانی دیگر: (مداد یا سیگار و غیره) ته، (کوچک) برآمدگی، برجستگی، قلمبه (شدگی)، (علف هرزه و غیره) ریشه کن کردن، از ریشه درآوردن، از ته کندن، (درخت) از بن زدن، از بیخ بریدن (به طوری که ته کنده در زمین باقی بماند)، (پا به ویژه انگشت پا را تصادفا) به چیزی زدن، (معمولا با: out) سیگار را خاموش کردن (با فشردن ته سیگار بر چیزی)، تنه ی درخت (که شاخ و برگ آن را بریده اند)، (قلم) سر پهن، کلفت نویس، میخ کوتاه و کلفت، (ته کنده ی درختان و غیره را از زمین) جمع آوری کردن، (زمین را) از کنده پاک کردن، از بی  کندن، راندن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a short projection or projecting part; stump.
مشابه: stump

(2) تعریف: a short remainder of a used article such as a cigarette or pencil.
مترادف: butt, stump
مشابه: end, remainder, remnant

(3) تعریف: a short section from which a check, receipt, ticket, or the like can be separated, on which a record of the transaction can be kept.
مشابه: tag, ticket
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stubs, stubbing, stubbed
(1) تعریف: to strike something accidentally with the end of (the toe or foot).

(2) تعریف: to extinguish (a cigar or cigarette) by pressing the end against something (usu. fol. by out).

(3) تعریف: to pull up (weeds or stumps) or clear (land) of stubs.
مشابه: weed

جمله های نمونه

1. the stub of a lamb's horn
برآمدگی شاخ بچه گوسفند

2. ticket stub
ته بلیط

3. a cigar stub
ته سیگار برگ

4. a pencil stub
ته مداد

5. a tail stub
ته دم (که سر آن را بریده اند)

6. Signs across the entrances warn all visitors to stub out their cigarettes.
[ترجمه گوگل]تابلوهایی در سرتاسر ورودی ها به همه بازدیدکنندگان هشدار می دهد که سیگار خود را خاموش کنند
[ترجمه ترگمان]علائم مربوط به ورودی های ورودی به همه بازدیدکنندگان هشدار می دهد که سیگار خود را خاموش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I can't write with this pencil stub.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم با این خرد مداد بنویسم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم با این مداد مداد بنویسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The crayon had been worn down to a stub.
[ترجمه گوگل]مداد رنگی تا یک خرد ساییده شده بود
[ترجمه ترگمان]مداد شمعی به ته یک ته کشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She would sit there drawing with the pencil stub.
[ترجمه گوگل]او آنجا می نشست و با خرد مداد نقاشی می کشید
[ترجمه ترگمان]با ته مداد نقاشی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He pulled the stub of a pencil from behind his ear.
[ترجمه گوگل]خرده مداد را از پشت گوشش بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]ته مداد را از پشت گوشش بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I can build a simple stub that has an array list as a property, then implement some simple data access methods quickly, as Listing 2 shows.
[ترجمه گوگل]می‌توانم یک خرد ساده بسازم که فهرست آرایه‌ای را به عنوان ویژگی داشته باشد، سپس برخی از روش‌های دسترسی ساده به داده‌ها را به سرعت پیاده‌سازی کنم، همانطور که فهرست 2 نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]من می توانم یک ته سیگار ساده بسازم که فهرست آرایه ای به عنوان یک ویژگی داشته باشد، و سپس برخی روش های ساده دسترسی داده را به سرعت اجرا کند، همان طور که لیست ۲ نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The stub is unable to get the remote procedure call handle.
[ترجمه گوگل]خرد قادر به دریافت دستگیره تماس روش راه دور نیست
[ترجمه ترگمان]ته ته مونده که کنترل راه کنترل رو بدست بیاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Next, you'll need to define the file stub, which is the first code called when the Phar file is loaded.
[ترجمه گوگل]در مرحله بعد، باید فایل خرد را تعریف کنید، که اولین کدی است که هنگام بارگذاری فایل Phar فراخوانی می شود
[ترجمه ترگمان]سپس، باید ته سیگار را تعریف کنید، که اولین کد زمانی است که فایل Phar بار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Best for quitting smoking: Stub out the fags on this day and you can survive the temptations of the weekend, US researchers found.
[ترجمه گوگل]بهترین ها برای ترک سیگار: محققان آمریکایی دریافتند که در این روز گس ها را کنار بگذارید و می توانید از وسوسه های آخر هفته جان سالم به در ببرید
[ترجمه ترگمان]محققان آمریکایی دریافتند که بهتر است سیگار کشیدن را ترک کنید: سیگار را در این روز روشن کنید و شما می توانید از وسوسه های آخر هفته جان سالم به در ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The vertical slice does not necessarily cover every possible contingency; for example, a vertical slice may not provide error checking or may "stub out" various pieces of the technology.
[ترجمه گوگل]برش عمودی لزوماً همه موارد احتمالی ممکن را پوشش نمی دهد به عنوان مثال، یک برش عمودی ممکن است بررسی خطا را ارائه نکند یا ممکن است قطعات مختلف فناوری را "خرد" کند
[ترجمه ترگمان]برش عمودی لزوما هر احتمال احتمالی را پوشش نمی دهد؛ برای مثال، یک برش عمودی ممکن است چک خطا را فراهم نکند و یا ممکن است قطعات مختلف این تکنولوژی را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Cross Debugging Agent, including debugging stub, debugging server, ROM Monitor and Rom Emulator, is an important component for the embedded cross debugging system.
[ترجمه گوگل]Cross Debugging Agent، از جمله خرد اشکال زدایی، سرور اشکال زدایی، ROM Monitor و Rom Emulator، جزء مهمی برای سیستم اشکال زدایی متقابل تعبیه شده است
[ترجمه ترگمان]عامل Cross متقابل، از جمله stub debugging، سرور debugging و Monitor Emulator، جز مهمی برای سیستم عیب یابی متقاطع جاسازی شده می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریشه (اسم)
base, stub, germ, ammonium, root, stem, radical, pedigree, background, genesis, theme, germination, stump

کوتوله (اسم)
stub, gnome, atomy, dwarf, homunculus, grub

ته (اسم)
base, stub, bottom, bed, heel, butt, extremity, fundament

کنده (اسم)
stub, stock, clog, timber, block, chunk, bloc, log, chump, logarithm

ته چک (اسم)
stub, foil, counterfoil

ته سیگار (اسم)
stub, snip, stump

ته سوش (اسم)
stub

ته بلیط (اسم)
stub

تحلیل بردن (فعل)
stub, imbibe, undermine, use up, fiddle away

کوبیدن (فعل)
grind, stub, forge, beat, thrash, fustigate, mallet, ram, berry, knock, pummel, flail, drive, bruise, stave, hammer, frap, pash, smite, nail, pound, thresh, whang

از بیخ کندن (فعل)
ablate, stub

تخصصی

[برق و الکترونیک] شاخک، قطعه فرعی - استاب، زایده 1. قسمت کوتاهی از خط انتقال، باز یا اتصال کوتاه شده در سر دیگر که به طور موازی با خط انتقال وصل شده است تا امپدانس خط را با آنتن یا فرستنده تطبیق دهد . 2. زایده بیرون آمده به طول یک چهارم طول موجی که پایه عایقی را برای موجبر یا کاواک می سازد .

انگلیسی به انگلیسی

• short projecting part; small piece that remains after use; removable section of a check kept as a record of a transaction; part of a ticket that is returned to the user
accidentally strike one's foot or toe against an object; extinguish by crushing
the stub of a cigarette or a pencil is the short piece which remains when the rest has been used.
the stub of a cheque is the part that you keep as a record of what you have paid for something.
the stub of a ticket for a theatre or cinema performance is the part which you keep when you have gone in to watch the performance.
if you stub your toe, you hurt it by accidentally kicking something.
when someone stubs out a cigarette, they put it out by pressing it against something hard.

پیشنهاد کاربران

کوتاه و ناکامل
( ناخن، شصت پا، بینی. . . . ) گیرکردن به چیزی، گیر کردن و خراشیده شدن، قلوه کن شدن
He stubbed his toe ( =hurt it by kicking it against something ) on a rock.
او پنجه ی پاش گیر کرد به صخره ( و خراشیده شد. )
stub 3 ( n ) =the small part of a ticket, check, etc. that you keep as a record when you have given the main part to sb
stub
stub 2 ( n ) =a short piece of a pencil that is left when the rest of it has been used
stub
stub 1 ( n ) ( stʌb ) =a short piece of a cigarette that is left when the rest of it has been used
stub
stub ( عمومی )
واژه مصوب: ته‏رسید
تعریف: قسمت باقی‏مانده از هرنوع قبض که مشخصات قبض صادرشده در آن آمده است
انگشت پا به چیزی کوبیده شدن.
[رایانه - نرم افزار] تابع ته رسید - رویه ته رسید
به قسمتی از بلیط که بعد از کندن میدن دست مشتری بعنوان رسید گاهی
برای مثال کارت پرواز که دو تیکس موقع سوار شدن جدا میکنن و یگ تیکه پیش خودشون میمونه و اون تکه ایی که به مسافر میدن stubهستش
حالا اونور برا بلیطا کنسرت و سینمام همینجوره. *^____^*
...
[مشاهده متن کامل]

پس میشه برگه رسید بلیط ترجمعش کرد.
the place where I kept movie ticket stubs.
جمله ایی از کتابی که اخیرا ترجمش میکنم. ( ✿◡‿◡ )

Stub
ته یک چیز
The small remainder of something
انگشت شست پا ( تصادفی ) به چیزی سفت برخورد کردن I stubbed my toe against the desk انگشت شستم رو به میز کوبیدم
( نرم افزار ) stub methpd یا متد خرده آزمون
استاب متد ( متد خرده آزمون ) یا استاب ( خرده آزمون ) در توسعۀ نرم افزار به قطعه از کدی گفته می شود که به جای دیگر کارکردها و توابع برنامه به کار برده می شوند. یک استاب یا خرده آزمون ممکن است رفتار کد موجود را شبیه سازی کند ( مانند یک روال در یک ماشین از راه دور ) یا جایگزینی موقتی برای کدهایی که قرار است توسعه داده بشوند باشد. خرده آزمون ها بیشتر برای سازگار کردن ( پورت کردن ) ، رایانش توزیع شده ( Distributed computing ) و همین طور توسعه های عمومی نرم افزار و آزمودن ( تست ) استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

استاب یا خرده آزمون یک روتینی است که واقعاً کاری جز اعلان خودش و پارامترهایی که می پذیرد و بازگرداندن مقداری که معمولاً در سناریوهای موفقیت آمیز انتظار می رود انجام نمی دهد. خرده آزمون معمولاً به جای جایبان ها ( placeholder ) برای پیاده سازی یک واسط معلوم به کار می رود که واسط در آن نهایی یا مشخص شده اما پیاده سازی هنوز نهایی نشده است. کد خرده آزمون فقط امکان کامپایل شدن و اتصال با مابقی کد را دارد.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس