- My father was strongly opposed to me joining the football team.
[ترجمه مهدی صباغ] پدرم به شدت مخالف پیوستن من به تیم فوتبال بود.
|
[ترجمه زهرا ترجمه] پدرم کاملا مخالف پیوستن من به تیم فوتبال بودند
|
[ترجمه گوگل] پدرم به شدت مخالف حضور من در تیم فوتبال بود [ترجمه ترگمان] پدرم به شدت مخالف پیوستن من به تیم فوتبال بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. she strongly denounced the government's policies
او به شدت سیاست های دولت را تقبیح کرد.
2. feel strongly about (something)
(نسبت به چیزی) عقاید محکم داشتن،سخت معتقد بودن (به چیزی)
3. whatever is willed strongly will be achieved
آنچه که سخت اراده شود انجام خواهد یافت.
4. after a brief drop, stock prices reacted strongly
پس از نزول مختصر قیمت سهام به شدت شروع به افزایش کرد.
5. The bank strongly resisted cutting interest rates.
[ترجمه گوگل]این بانک به شدت در برابر کاهش نرخ بهره مقاومت کرد [ترجمه ترگمان]این بانک به شدت با کاهش نرخ سود مخالفت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We strongly advise you to rid yourself of the bad habit of smoking.
[ترجمه مهدی صباغ] ما اکیدا به شما توصیه میکنیم، عادت بد سیگار کشیدن را ترک کنید.
|
[ترجمه گوگل]اکیدا به شما توصیه می کنیم که عادت بد سیگار کشیدن را از خود دور کنید [ترجمه ترگمان]ما شدیدا توصیه می کنیم که خودت را از عادت بد کشیدن خلاص کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He remained strongly optimistic that an agreement could be reached.
[ترجمه گوگل]او به شدت نسبت به دستیابی به توافق خوشبین بود [ترجمه ترگمان]او به شدت خوش بین بود که توافقی حاصل شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Their manager, to her credit, was always strongly opposed to the pay cuts.
[ترجمه گوگل]مدیر آنها، به اعتبار او، همیشه به شدت با کاهش دستمزد مخالف بود [ترجمه ترگمان]مدیر آن ها، به اعتبار او، همیشه به شدت مخالف کاهش دست مزد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Fate was strongly biased against him.
[ترجمه گوگل]سرنوشت به شدت علیه او تعصب داشت [ترجمه ترگمان]سرنوشت به شدت علیه او متمایل بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The idea of equal opportunities was strongly promoted by many Labour MPs.
[ترجمه گوگل]ایده فرصت های برابر به شدت توسط بسیاری از نمایندگان حزب کارگر ترویج شد [ترجمه ترگمان]بسیاری از نمایندگان حزب کارگر ایده فرصت های برابر را به شدت ترویج کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The feel for his native countryside comes through strongly in his photographs.
[ترجمه گوگل]احساس روستای زادگاهش در عکسهایش بهشدت دیده میشود [ترجمه ترگمان]حس حومه زادگاهش در عکس های او به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There is not a passion so strongly rooted in the human heart as envy.
[ترجمه گوگل]هیچ علاقه ای به اندازه حسادت در قلب انسان ریشه ندارد [ترجمه ترگمان]در قلب انسان شور و هیجانی وجود ندارد که به آن غبطه بخورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He was strongly attracted by her peculiarities of dress and behaviour.
[ترجمه گوگل]او به شدت جذب لباس و رفتار او شد [ترجمه ترگمان]از خصوصیات و رفتار و رفتار او شدیدا مجذوب شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He strongly objected against the decision.
[ترجمه گوگل]او به شدت با این تصمیم مخالفت کرد [ترجمه ترگمان]او به شدت مخالف این تصمیم مخالفت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He responded very strongly to the aesthetic of this particular work.
[ترجمه گوگل]او به شدت به زیبایی شناسی این اثر خاص پاسخ داد [ترجمه ترگمان]او به شدت به زیبایی این اثر خاص واکنش نشان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
شدیدا (قید)
amain, strongly
جدا (قید)
strongly, asunder
قویا (قید)
strongly, forcefully
انگلیسی به انگلیسی
• forcefully, powerfully strongly- is used with past participles to form adjectives that describe the intensity of something.
پیشنهاد کاربران
به شدت، قویاً She strongly believes in equality for all. او به شدت به برابری برای همه اعتقاد دارد.
Collocates with verbs, particularly verbs that relate to having an opinion مثال: Strongly oppose Strongly influence Strongly suggest . . .
به شدت - خیلی I really strongly hate this name, Maverick