stringing

/ˈstrɪŋɪŋ//ˈstrɪŋɪŋ/

خطوط خاتم کاری و منبت کاری، ن  کشیدن برگهای توتون وامثال ان

جمله های نمونه

1. the men were stringing over the beach
مردان در ساحل به ردیف جلو می رفتند.

تخصصی

[نفت] لوله چینی

پیشنهاد کاربران

درست کردن چیزی با نخ
stringing ( ورزش )
واژه مصوب: زهکشی
تعریف: کشیدن زه به صورت مشبک بر قاب دستاک
آویزان کردن
ردیفی

بپرس