stringency

/ˈstrɪndʒənsi//ˈstrɪndʒənsi/

معنی: شدت، سخت گیری، کسادی، تند و تیزی
معانی دیگر: تندی، حدت، قاطعیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: stringencies
(1) تعریف: a stringent quality or condition.

(2) تعریف: strictness or severity.

- the stringency of the security regulations
[ترجمه گوگل] سختگیری مقررات امنیتی
[ترجمه ترگمان] جدیت مقررات امنیتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. In times of financial stringency it is clear that public expenditure has to be closely scrutinized.
[ترجمه گوگل]در مواقع سختگیری مالی، واضح است که هزینه های عمومی باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]در زمان جدیت مالی مشخص است که هزینه های عمومی باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Greater financial stringency is needed to eradicate inflation from the economy.
[ترجمه گوگل]سختگیری مالی بیشتر برای ریشه کنی تورم از اقتصاد لازم است
[ترجمه ترگمان]شدت مالی بیشتر برای ریشه کنی تورم از اقتصاد مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The stringency of the safety regulations threatens to put many manufacturers out of business.
[ترجمه گوگل]سخت‌گیری مقررات ایمنی، بسیاری از تولیدکنندگان را از کار می‌اندازد
[ترجمه ترگمان]جدیت مقررات ایمنی تهدید می کند که بسیاری از تولید کنندگان از کسب وکار خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In times of financial stringency and the adoption of Value for Money strategies in government those with financial expertise may acquire power.
[ترجمه گوگل]در مواقع سختی مالی و اتخاذ استراتژی‌های ارزش برای پول در دولت، کسانی که تخصص مالی دارند ممکن است قدرت کسب کنند
[ترجمه ترگمان]در زمان جدیت مالی و اتخاذ استراتژی برای راهبردهای مالی در دولت، افرادی که تخصص مالی دارند ممکن است به قدرت برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With greater financial stringency there will be increasing pressure for economies of scale by the amalgamation of fundholding practices.
[ترجمه گوگل]با سختگیری های مالی بیشتر، با ادغام شیوه های سرمایه گذاری، فشار فزاینده ای بر اقتصادهای مقیاس وارد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]با جدیت مالی بیشتر، فشار فزاینده برای اقتصادهای مقیاس از طریق ادغام اقدامات fundholding افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That is, the relative stringency, or leniency, of raters for a particular case is not equivalent.
[ترجمه گوگل]یعنی سختگیری نسبی یا ملایمت ارزیاب ها برای یک مورد خاص معادل نیست
[ترجمه ترگمان]یعنی، سخت گیری نسبی یا ملایمت، از امتیاز دهندگان برای یک مورد خاص برابر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The gaze were filled with care, stringency, trust, and also hope!
[ترجمه گوگل]نگاه ها مملو از دقت، سخت گیری، اعتماد و همچنین امید بود!
[ترجمه ترگمان]این نگاه سرشار از اهمیت، اعتماد، اعتماد، امید و امید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bankers say financial stringency constitutes a serious threat to the country.
[ترجمه گوگل]بانکداران می گویند سختگیری مالی یک تهدید جدی برای کشور است
[ترجمه ترگمان]بانکداران می گویند که سخت گیری مالی تهدیدی جدی برای کشور محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stringency earth speaks that the vision of New appointee should always orthoptic front, as far as possible put line of sight in 10 before the meters,(sentence dictionary) Be like this advantageous to taking photo.
[ترجمه گوگل]زمین سختگیرانه می گوید که دید منصوب جدید باید همیشه جلوی ارتوپتیک، تا آنجا که ممکن است خط دید را در 10 قبل از متر قرار دهد (فرهنگ لغت جملات) برای گرفتن عکس اینگونه باشد
[ترجمه ترگمان]زمین سخت به این معنی است که دیدگاه جدید باید همیشه در جلو و تا جایی که ممکن است خط دید را در ۱۰ قبل از متر قرار دهد (فرهنگ لغت (جمله لغت)برای گرفتن عکس مناسب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cold-eyed, sharp-suited men pored over your country's books, demanding painful structural reforms and bone-chilling fiscal stringency .
[ترجمه گوگل]مردانی با چشمان سرد و کت و شلوار تیز بر روی کتاب های کشور شما می چرخیدند و خواهان اصلاحات ساختاری دردناک و سختگیری های مالی استخوان گیر بودند
[ترجمه ترگمان]مردان با چشمانی سرد، کتاب های your را بررسی کردند و خواستار اصلاحات ساختاری دردناکی و سخت مالی دلسرد کننده استخوان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Expression on the face is sometimes compared to language have more stringency.
[ترجمه گوگل]بیان در چهره گاهی با زبان سختگیری بیشتری دارد
[ترجمه ترگمان]حالت چهره اغلب در مقایسه با زبان سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Normally, the latter would offer temporary liquidity support in return for a devaluation and fiscal stringency.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، دومی در ازای کاهش ارزش و سختگیری های مالی، حمایت نقدینگی موقت را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]در حالت عادی، دومی حمایت مالی موقتی را در ازای کاهش ارزش پول و جدیت مالی ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The University should not lay off its employees on the ground of financial stringency.
[ترجمه گوگل]دانشگاه نباید به دلیل سختی مالی کارکنان خود را اخراج کند
[ترجمه ترگمان]دانشگاه نباید کارمندان خود را بر روی زمین سخت مالی قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شدت (اسم)
intensity, acrimony, severity, force, gravity, violence, hardness, fury, inclemency, extremity, intension, duress, stringency, vehemence, tensity

سخت گیری (اسم)
austerity, rigor, severity, astringency, crackdown, rigidity, stringency

کسادی (اسم)
depression, slack, recession, stagnation, stringency

تند و تیزی (اسم)
piquancy, stringency

انگلیسی به انگلیسی

• severity, strictness; lack of money, financial hardship
stringency is severity in the application of rules and laws.
stringency is also shortage of money, either for spending or investing; a technical use in economics.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : stringency
✅️ صفت ( adjective ) : stringent
✅️ قید ( adverb ) : stringently

بپرس