stringed

/ˈstrɪŋd//strɪŋd/

معنی: سیمی، سیم دار
معانی دیگر: طنابی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: equipped or furnished with strings.

- a stringed instrument
[ترجمه گوگل] یک ساز زهی
[ترجمه ترگمان] ابزارهای زهی می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The different notes of a stringed musical instrument are made by vibrating the strings.
[ترجمه گوگل]نت های مختلف یک ساز موسیقی زهی با ارتعاش سیم ها ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]نت های مختلف یک ابزار موسیقی سیمی با ارتعاش سیم ها ساخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The viola is a stringed instrument.
[ترجمه گوگل]ویولا یک ساز زهی است
[ترجمه ترگمان]ویولا یک ساز زهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Guitars, pianos and cellos are different types of stringed instrument.
[ترجمه گوگل]گیتار، پیانو و ویولن سل انواع مختلفی از سازهای زهی هستند
[ترجمه ترگمان]برای گیتار، پیانو و cellos انواع مختلفی از ابزارهای زهی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The old man was tutoring her in the stringed instruments.
[ترجمه گوگل]پیرمرد در حال آموزش سازهای زهی او بود
[ترجمه ترگمان]پیرمرد با آلات سیمی کلفت به او درس می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If you have access to stringed instruments, bring them to class and let the students try playing them.
[ترجمه گوگل]اگر به سازهای زهی دسترسی دارید، آنها را به کلاس بیاورید و به دانش آموزان اجازه دهید آنها را امتحان کنند
[ترجمه ترگمان]اگر به ابزارهای زهی دسترسی داشته باشید، آن ها را به کلاس ببرید و به دانش آموزان اجازه دهید آن ها را بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many of the stringed instruments imitate the sounds of horses; wind instruments imitate the sounds of birds and other wild animals.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سازهای زهی صدای اسب ها را تقلید می کنند سازهای بادی صدای پرندگان و دیگر حیوانات وحشی را تقلید می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ابزارهای زهی صداهای اسب ها را تقلید می کنند؛ سازه ای بادی از صداهای پرندگان و دیگر حیوانات وحشی تقلید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On the shelves behind were stringed instruments made from wood, leather, and large, hollowed-out seed-pods.
[ترجمه گوگل]در قفسه های پشت، سازهای زهی ساخته شده از چوب، چرم و دانه های بزرگ و توخالی قرار داشت
[ترجمه ترگمان]در قفسه های پشت ابزارهای زهی ساخته شده بود از چوب، چرم و دسته های بزرگ و توخالی و توخالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Flittern Rattletrap hammered the strings of a low-throated stringed instrument, his feet stamping time.
[ترجمه گوگل]فلیتر رتلتراپ سیم های یک ساز زهی با گلو پایین را چکش زد و پاهایش زمان کوبیدن را داشت
[ترجمه ترگمان]Flittern که با صدای بم و بم یک صدای بم و یک صدای بم یک صدای بم یک صدای بم دار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This stringed instrument player is very good at accompanying singers.
[ترجمه گوگل]این نوازنده زهی در همراهی با خوانندگان بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]این بازیکن ابزارهای زهی با همراهی خوانندگان بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A stringed instrument of a long, fretted fingerboard with resonating gourds at each end.
[ترجمه گوگل]ساز زهی از یک تخته انگشتی بلند و پردار که در هر انتهای آن غوره هایی طنین انداز است
[ترجمه ترگمان]یک ساز زهی بلند و بلند مدت را در هر گوشه و دم gourds می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stringed instruments musical instrument ( zheng, guqin, dulcimer, harp on ) which kind cheapest? Most easy to learn?
[ترجمه گوگل]سازهای زهی آلات موسیقی (ژنگ، گوکین، سنتور، چنگ روی) کدام نوع ارزانتر است؟ آسان ترین یادگیری؟
[ترجمه ترگمان]ابزار موسیقی ساز (zheng، guqin، dulcimer، چنگ)که ارزان ترین ابزار است؟ یاد گرفتن خیلی راحت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dongbula is a plucked stringed instrument of the Kazak ethnic group.
[ترجمه گوگل]دانگبولا یک ساز زهی از قوم قزاق است
[ترجمه ترگمان]Dongbula یکی از ابزارهای مختلف گروه نژادی قزاقستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mas' performance on a variety of stringed instruments gave Cohen's sound a European flavor, and reminded me at times of a sound I heard in Portugal, called Fado.
[ترجمه گوگل]اجرای ماس بر روی انواع سازهای زهی به صدای کوهن رنگ و بوی اروپایی داد و من را در مواقعی به یاد صدایی می اندازد که در پرتغال می شنیدم به نام فادو
[ترجمه ترگمان]نمایش آقا بر روی ابزارهای زهی مختلف طعم اروپایی را به صدا در می آورد و گاهی به یاد آهنگی که در پرتغال شنیده بودم به من یادآوری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was woken by the sound of a stringed instrument at midnight.
[ترجمه گوگل]نیمه شب با صدای ساز زهی بیدار شدم
[ترجمه ترگمان]در نیمه های شب صدای یک ساز سیمی را از خواب بیدار کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A stringed instrument of India that has a long, fretted fingerboard with resonating gourds at each end.
[ترجمه گوگل]یک ساز زهی هندی که دارای یک تخته انگشتی بلند و پردار است که در انتهای آن غوره هایی طنین انداز است
[ترجمه ترگمان]یک ساز زهی از هند که طول بلند دارد و در هر طرف کدو gourds fretted و fretted شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیمی (صفت)
wiry, stringed

سیم دار (صفت)
stringed

انگلیسی به انگلیسی

• having strings; produced by strings

پیشنهاد کاربران

بپرس