string up


معنی: خفه کردن، بدار اویختن
معانی دیگر: (عامیانه) به دار آویختن، حلق آویز کردن

جمله های نمونه

1. He reckons they're too soft on mass murderers and says they ought to be strung up.
[ترجمه گوگل]او بر این باور است که آنها نسبت به قاتلان دسته جمعی خیلی نرم هستند و می گوید که باید آنها را سرکوب کرد
[ترجمه ترگمان]فکر می کنه که اونا خیلی نرم و نرم هستن و می گن که باید به هم وصل ون به شن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They strung up some lanterns among the trees.
[ترجمه گوگل]آنها چند فانوس در میان درختان آویزان کردند
[ترجمه ترگمان]چند فانوس را در میان درختان به هم وصل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Flags had been strung up across the street.
[ترجمه گوگل]پرچم ها در آن طرف خیابان نصب شده بود
[ترجمه ترگمان]پرچم ها در خیابان آویخته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Are you strung up?Now,come on,enter!
[ترجمه گوگل]آیا بند آمده اید؟ حالا، بیا، وارد شوید!
[ترجمه ترگمان]تیر خوردی؟ ! حالا، زود باش، وارد شو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Two of the rebel leaders were strung up as a warning to the others.
[ترجمه گوگل]دو تن از رهبران شورشیان به عنوان اخطار برای دیگران به تنیده شدند
[ترجمه ترگمان]دو تن از رهبران شورشی به عنوان هشدار به دیگران تسلیم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They were all strung up over the show of wire - walking.
[ترجمه گوگل]همه آنها بر روی سیم نشان داده شده بودند - راه می رفتند
[ترجمه ترگمان]همه شون رو به نمایش گذاشته بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He ought to be strung up for what he said about his mother.
[ترجمه گوگل]او را باید به خاطر آنچه در مورد مادرش می‌گفت سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]باید به خاطر چیزی که راجع به مادرش گفته بود، گول بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two of the rebel leaders were strung up.
[ترجمه گوگل]دو تن از رهبران شورشیان سرکوب شدند
[ترجمه ترگمان]دو نفر از رهبران شورش از جا بلند شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She always gets strung up before a performance.
[ترجمه گوگل]او همیشه قبل از اجرا بند می آید
[ترجمه ترگمان] اون همیشه قبل از اجرا آماده میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. People were stringing up decorations on the fronts of their homes.
[ترجمه گوگل]مردم در سردر خانه‌هایشان تزئینات می‌چسبانند
[ترجمه ترگمان]مردم در خانه های خود مشغول کشیدن تزیینات بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let's string up a banner in the garden to welcome him home.
[ترجمه گوگل]بیایید یک بنر در باغ ببندیم تا او را به خانه خوشامد بگوییم
[ترجمه ترگمان]بیاین یه بنر تو باغ بزنیم تا به اون خوش آمد بگیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I get very strung up before an exam.
[ترجمه گوگل]من قبل از امتحان خیلی خسته می شوم
[ترجمه ترگمان] قبل از امتحان خیلی خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was so intense and we were both so strung up, uneasy about it.
[ترجمه گوگل]خیلی شدید بود و هر دوی ما از این بابت ناراحت بودیم
[ترجمه ترگمان]خیلی سخت بود و ما هر دو خسته بودیم، نگران این موضوع بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This can be any alphanumeric string up to 28 characters in length.
[ترجمه گوگل]این می تواند هر رشته الفبایی عددی با طول حداکثر 28 کاراکتر باشد
[ترجمه ترگمان]این می تواند هر عدد alphanumeric تا ۲۸ کاراکتر طول داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خفه کردن (فعل)
dumb, throttle, silence, choke, asphyxiate, stifle, strangle, smother, thug, squash, burke, scrag, shush, string up

بدار اویختن (فعل)
hang, scaffold, crucify, gibbet, noose, scrag, string up

پیشنهاد کاربران

String up bunting
رشته هایی از پرچم های کوچک را آویزان کردن
( در برخی مراسمات در انگلستان رشته ای از پرچم های کوچک آذین بندی می شوند )
حلق آویز کردن
informal. : to hang ( someone ) by the neck : to kill ( someone ) by hanging They threatened to string him up in a tree
مثلا
I'll string you up : میکِشَمِت بالای دار - خفه ات میکنم - اعدامت میکنم
آویزان کردن

بپرس