string along

/ˈstrɪŋəˈlɔːŋ//strɪŋəˈlɒŋ/

معنی: موافق بودن، وفق داشتن
معانی دیگر: (عامیانه) 1- مخلصانه پیروی کردن، وفادار ماندن، اعتماد کردن 2- موافقت کردن، تن در دادن 3- قول دروغی دادن، اغوا کردن، معوق گذاردن

جمله های نمونه

1. Take my advice – string along with me, I know this business inside out.
[ترجمه گوگل]به توصیه من توجه کنید - با من همراه باشید، من این تجارت را از درون می شناسم
[ترجمه ترگمان]، نصیحت منو همراه خودت ببر من این کار رو از داخل میدونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I string along with him about the way to attack.
[ترجمه گوگل]من با او در مورد راه حمله به دنبالش هستم
[ترجمه ترگمان]من در راه حمله با او همراه او هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You can string along with him for the time being.
[ترجمه گوگل]می توانید فعلاً با او همراه شوید
[ترجمه ترگمان] تو می تونی تا اون موقع با اون باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you're going into town, I'll string along with you.
[ترجمه گوگل]اگر به شهر می روید، من با شما همراه خواهم بود
[ترجمه ترگمان]اگر به شهر می روید، من هم با شما می آیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Can't you string along with me? I want to stay alone.
[ترجمه گوگل]نمی تونی با من همراه بشی؟ میخوام تنها بمونم
[ترجمه ترگمان]نمی توانی با من بیایی؟ میخوام تنها بمونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You should string along with me because I know this business inside out.
[ترجمه گوگل]شما باید با من همراه باشید زیرا من این تجارت را از درون می شناسم
[ترجمه ترگمان]تو باید همراه من بیایی چون من این تجارت رو از داخل میدونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do you mind if I string along with you?
[ترجمه گوگل]آیا برایتان مهم نیست که با شما همگام شوم؟
[ترجمه ترگمان]اشکالی نداره من با تو بیام؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then measure 6 feet from the string along the house, and put a mark there.
[ترجمه گوگل]سپس 6 فوت از نخ را در امتداد خانه اندازه بگیرید و علامتی را در آنجا قرار دهید
[ترجمه ترگمان]سپس ۶ پا را از رشته در طول خانه اندازه گیری کرد و یک نشانه روی آن گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I found I couldn't string along with all their notions.
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که نمی‌توانم با تمام مفاهیم آن‌ها رشته کنم
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که نمی توانم تمام تصورات آن ها را تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most of the employees decide to string along the old firm.
[ترجمه گوگل]بیشتر کارمندان تصمیم می‌گیرند در شرکت قدیمی شرکت کنند
[ترجمه ترگمان]اکثر کارکنان تصمیم می گیرند که در امتداد شرکت قدیمی رشته بندی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He found he couldn't string along with their unrealistic notions.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که نمی تواند با تصورات غیرواقعی آنها همراه شود
[ترجمه ترگمان]او متوجه شد که او نمی تواند با تصورات واهی آن ها ارتباط برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He found he couldn't string along with all their unrealistic notions.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که نمی‌تواند با تمام تصورات غیرواقعی آن‌ها همراه شود
[ترجمه ترگمان]او متوجه شد که او نمی تواند با همه تصورات واهی آن ها ارتباط برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She decided to string along with the others as she has nothing else to do.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت که با دیگران همراه شود، زیرا کار دیگری برای انجام دادن ندارد
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت که با بقیه همراه شود، چون کار دیگری برای انجام دادن ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'll string along, if you don't object.
[ترجمه گوگل]اگر مخالفت نکنید، رشته می کنم
[ترجمه ترگمان]اگر اعتراضی نداری، من هم کنار می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'll string along with someone who's driving into the capital.
[ترجمه گوگل]من با کسی که با ماشین به سمت پایتخت می رود همراه می شوم
[ترجمه ترگمان]من با کسی که داره به پایتخت رانندگی می کنه خبرم می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موافق بودن (فعل)
consent, agree, go along, string along

وفق داشتن (فعل)
string along

پیشنهاد کاربران

string someone along
to deceive someone for a long time about what you are really intending to do
فریب دادن کسی برای مدت طولانی در مورد کاری که واقعاً قصد انجام آن را دارید.
She's been promising to pay back the money for six months, but I think she's just stringing me along.
...
[مشاهده متن کامل]

He strung her along for years, saying he'd marry her and divorce his wife.

گول زدن، سرکار گذاشتن
سرکار گذاشتن، سردواندن، گمراه کردن�وعده دروغین دادن، فریب دادن، سر دواندن،
موافقت کردن�تظاهر به موافقت کردن
3�همراهی کردن�همراه کسی آمدن،
وفادارانه پیروی کردن
پشت کسی ) ردیف حرکت کردن
( این یک phrasal verb بشکل informal است )
کالوکیشن: string somebody along
کسی را گول زدن ( برای اینکه در آینده کمکش خواهی کرد یا اینکه او را دوست داری )
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
...
[مشاهده متن کامل]

to deceive someone for a long time by making them believe that you will help them, that you love them etc
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Merriam - Webster :
deceive, fool
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
to make someone continue believing something that is false for a long time, especially something about your intentions or beliefs
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
to deceive someone for a long time about what you are really intending to do
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Collins :
If you string someone along, you deceive them by letting them believe you have the same desires, beliefs, or hopes as them.

سرکار گذاشتن کسی

بپرس