• : تعریف: to begin or cause to begin (the playing of a piece of music, or an acquaintanceship or conversation, or the like). • مشابه: begin, initiate
جمله های نمونه
1. He would often strike up conversations with complete strangers.
[ترجمه گوگل]او اغلب با افراد کاملا غریبه صحبت می کرد [ترجمه ترگمان]اغلب با غریبه ها حرف می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It can be difficult to strike up a conversation with a complete stranger.
[ترجمه ساحل] ممکن است در مباحثه با غریبه دچار سختی بشوی
|
[ترجمه گوگل]شروع مکالمه با یک غریبه کاملاً دشوار است [ترجمه ترگمان]خیلی سخته که با یه غریبه حرف بزنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We heard a band strike up in the park.
[ترجمه گوگل]صدای اعتصاب گروه موسیقی را در پارک شنیدیم [ترجمه ترگمان] صدای یه گروه موسیقی توی پارک شنیدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I was keen to strike up a conversation with him.
[ترجمه گوگل]من مشتاق بودم که با او صحبت کنم [ترجمه ترگمان]من مشتاق بودم که با او صحبت کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Others prefer to strike up a conversation with table mates.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر ترجیح می دهند با دوستان میز صحبت کنند [ترجمه ترگمان]دیگران ترجیح می دهند با سر میز گفتگو کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Demonstrators will attempt to surround the police, strike up conversations and present them with letters.
[ترجمه گوگل]تظاهرکنندگان تلاش خواهند کرد تا پلیس را محاصره کنند، مکالمه هایی را آغاز کنند و نامه هایی به آنها ارائه کنند [ترجمه ترگمان]تظاهر کنندگان تلاش خواهند کرد تا پلیس را محاصره کنند، گفتگوها را آغاز کنند و آن ها را با نامه حاضر کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Peggy and James strike up a friendship.
[ترجمه گوگل]پگی و جیمز با هم دوست می شوند [ترجمه ترگمان]پگی و جیمز با یکدیگر دوستی برقرار می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I, of course, had no choice but to strike up a conversation with the girl who sat next to me.
[ترجمه گوگل]من البته چاره ای نداشتم جز اینکه با دختری که کنارم نشسته بود صحبت کنم [ترجمه ترگمان]البته من چاره ای نداشتم جز اینکه با دختری که کنار من نشسته بود صحبت کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I hope you will strike up a lasting friendship.
[ترجمه گوگل]امیدوارم یک دوستی پایدار برقرار کنید [ترجمه ترگمان]امیدوارم که تو به دوستی ابدی دست بزنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Strike up a normal conversation with the person without flirting.
[ترجمه گوگل]بدون معاشقه، یک مکالمه معمولی با فرد برقرار کنید [ترجمه ترگمان]یه گفتگوی معمولی با یه نفر بدون لاس زدن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It did not take the boy long to strike up acquaintances in his new school.
[ترجمه گوگل]طولی نکشید که پسر در مدرسه جدیدش آشنا شد [ترجمه ترگمان]طولی نکشید که پسرک در مدرسه جدیدش آشنایان زیادی به دست آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She is coming ! Strike up, Beth!
[ترجمه گوگل]داره میاد ! بزن، بث! [ترجمه ترگمان]او دارد می آید! TGMN_EM\" بیا بالا، \" بث [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Strike up the band and make fireflies dance.
[ترجمه گوگل]گروه را بزنید و شب تاب ها را وادار به رقصیدن کنید [ترجمه ترگمان]ضربه زدن به گروه و رقص fireflies [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Please strike up a dent in the medal ( of a fender ).
[ترجمه گوگل]لطفاً در مدال (گلگیر) ضربه بزنید [ترجمه ترگمان]لطفا یک فرورفتگی در مدال (یک پیش بخاری)را بردارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The band will strike up their first song in a few minutes.
[ترجمه گوگل]گروه تا چند دقیقه دیگر اولین آهنگ خود را اجرا خواهد کرد [ترجمه ترگمان]گروه در عرض چند دقیقه اولین آهنگ خود را اعلام خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
نواختن (فعل)
execute, play, sound, strike up
نواخته شدن (فعل)
strike up
پیشنهاد کاربران
Strike up ( v ) : start a relationship and fall in love ترجمه تعریف : رل زدن و رابطه ای رو شروع کردن و عاشق شدن معنی کلی فعل : رابطه ای رو شروع کردن
شروع کردن ( دوستی , مکالمه ) # We struck up a friendship # She�struck�up�a�relationship�with�a man # I struck up an interesting conversation with him # It can be difficult to strike up a conversation with a stranger
Start Example : strike up a friendship
آواز خواندن، دعوت به آواز خواندن
برقراری آغاز مثلا strike up a friend ship برقراری رابطه یا دوستی