رفتارش تلنگری به من زد که انگار خجالتیه
مجاب کردن
( چیزِ عجیب، مسخره ) به نظر کسی . . . رسیدن/آمدن
His jokes didn’t strike Jack as being very funny.
جک هاش به نظر جَک مسخره نمی امد.
جک هاش به نظر جَک مسخره نمی امد.
یک برداشت خاص ( دقیق یا بهتر ) به کسی دادن
Catherine actually struck me as being more suitable for this job.
کاترین واقعا این برداشت رو من میده که برای این شغل مناسبتر هست. ( برای فهم لغت اینجوری ترجمه شد وگرنه روان تر ترجمه میشد )
کاترین واقعا این برداشت رو من میده که برای این شغل مناسبتر هست. ( برای فهم لغت اینجوری ترجمه شد وگرنه روان تر ترجمه میشد )