strike out

/ˈstraɪkˈaʊt//straɪkaʊt/

معنی: باطل کردن، از بازی خارج شدن، وارد عمل شدن
معانی دیگر: 1- ضربه ی دست زدن 2- ابداع کردن، تعبیه کردن 3- حذف کردن، (از متن) زدن 4- (بیس بال) از بازی حذف شدن 5- شکست خوردن، بدآوردن، (بیس بال) حذف از مسابقه (به خاطر چوگان زنی خطا)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in baseball, an out made by a batter who incurs three strikes, or an out credited to a pitcher who causes a batter to strike out.

جمله های نمونه

1. She wanted me to strike out on my own, buy a business.
[ترجمه راحله] او از من خواست روی پای خودم بایستم و کسب و کاری را بخرم.
|
[ترجمه گوگل]او از من می خواست که به تنهایی کار کنم و یک تجارت بخرم
[ترجمه ترگمان]او از من خواست که خودم را بکشم و کاری بخرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We must strike out a practical plan of action.
[ترجمه گوگل]ما باید یک برنامه عملی عملی ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید نقشه عملی عملی را عملی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We have to strike out at once. Otherwise we won't be able to finish the work.
[ترجمه حسام] باید کار رو یکسره کنیم، در غیر این صورت نمیتونیم کارو تموم کنیم
|
[ترجمه گوگل]ما باید فوراً اعتصاب کنیم در غیر این صورت نمی توانیم کار را تمام کنیم
[ترجمه ترگمان]باید فورا حمله کنیم وگرنه قادر نخواهیم بود کار را تمام کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Please strike out whichever option does not apply to you.
[ترجمه گوگل]لطفاً هر گزینه ای که برای شما صدق نمی کند را حذف کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا هر کدام را انتخاب کنید که برای شما صدق نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I think you have to try. You won't strike out every time.
[ترجمه گوگل]فکر کنم باید تلاش کنی شما هر بار اعتصاب نمی کنید
[ترجمه ترگمان] فکر کنم باید سعی کنی تو هر دفعه حمله نخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He seemed always ready to strike out at anyone and for any cause.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید او همیشه آماده حمله به هر کسی و به هر دلیلی بود
[ترجمه ترگمان]او همیشه آماده بود که به هر کس و هر دلیلی ضربه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He decided to strike out his own office after he left the police.
[ترجمه گوگل]او پس از ترک پلیس تصمیم گرفت به دفتر خود حمله کند
[ترجمه ترگمان]اون تصمیم گرفت بعد از اینکه پلیس رو ترک کرد به دفترش حمله کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unhappy young people will often strike out at the people closest to them.
[ترجمه گوگل]جوانان ناراضی اغلب به نزدیک ترین افراد به آنها حمله می کنند
[ترجمه ترگمان]این جوانان ناموفق اغلب به افراد نزدیک به آن ها حمله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I must go. I won't strike out this time.
[ترجمه گوگل]من باید بروم من این بار اعتصاب نمی کنم
[ترجمه ترگمان]باید بروم من این دفعه حمله نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Strike out his name.
[ترجمه گوگل]اسمش را بزن
[ترجمه ترگمان] اسمش رو از بین ببر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Only strike out if the attacker enters your personal safety zone.
[ترجمه گوگل]فقط در صورتی که مهاجم وارد منطقه ایمنی شخصی شما شود، آن را رد کنید
[ترجمه ترگمان]اگر مهاجم وارد منطقه ایمنی شخصی شما شود، تنها به آن ضربه بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Depressed men often strike out at their wives and children.
[ترجمه گوگل]مردان افسرده اغلب به همسر و فرزندان خود حمله می کنند
[ترجمه ترگمان]عصبانیت مردان اغلب به همسران و فرزندان آن ها ضربه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Potts J. dismissed the defendants' application to strike out the statement of claim as disclosing no reasonable cause of action.
[ترجمه گوگل]Potts J درخواست متهمان برای حذف بیانیه ادعا را به دلیل افشای هیچ دلیل معقولی برای اقدام رد کرد
[ترجمه ترگمان]Potts J درخواست متهمان برای حمله به بیانیه ادعا به عنوان فاش نکردن هیچ دلیل منطقی عمل را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Glover was afraid Paul was going to strike out on his own with that suitcase, with that hat on his head.
[ترجمه گوگل]گلاور می ترسید که پل به تنهایی با آن چمدان و با آن کلاه بر سر خود به بیرون حمله کند
[ترجمه ترگمان]گلاور \"می ترسید که\" پائول \"با اون چمدون\" با اون کلاه سرش ضربه بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He averaged 14 strikeouts per game last season.
[ترجمه گوگل]او فصل گذشته میانگین 14 ضربه زدن در هر بازی را به ثبت رساند
[ترجمه ترگمان]او به طور متوسط ۱۴ strikeouts در هر بازی در فصل گذشته داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The letter S was not available for strikeout, having already been assigned to sacrifice.
[ترجمه گوگل]حرف S برای ضربه زدن در دسترس نبود، زیرا قبلاً به قربانی اختصاص داده شده بود
[ترجمه ترگمان]نامه اس برای strikeout در دسترس نبود و قبلا برای قربانی کردن اختصاص داده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Instead, Vaughn began by going 5-for-54 with 17 strikeouts, including an 0-for-27 spell.
[ترجمه گوگل]در عوض، وان با 5 بر 54 با 17 ضربه، از جمله طلسم 0 به 27، شروع کرد
[ترجمه ترگمان]در عوض، فرانک با نتیجه ۵ بر ۵۴ با ۱۷ strikeouts از جمله یک طلسم ۰ تا ۲۷ شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Eckersley got a popup and two strikeouts in the ninth after Jermaine Dye led off with a double.
[ترجمه گوگل]اکرسلی یک پاپ آپ و دو ضربه اوت در نهم پس از برتری جرمین دای با یک دبل بدست آورد
[ترجمه ترگمان]در نهمین بعد از آنکه دای دای با دو بار به آن منتهی شد، Eckersley یک پنجره واشو و دو strikeouts را در نهم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Hollandsworth has six hits and 11 strikeouts in 27 at-bats.
[ترجمه گوگل]هالندزورث دارای 6 ضربه و 11 ضربه در 27 ضربه خفاش است
[ترجمه ترگمان]Hollandsworth دارای شش ضربه و ۱۱ ضربه در ۲۷ بازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Back - to - back eight - strikeout games preceded a 13 - strikeout gem over seven shutout innings April 2
[ترجمه گوگل]هشت بازی پشت سر هم در 2 آوریل قبل از 13 بازی ضربه‌آوت بیش از هفت دوره خاموشی انجام شد
[ترجمه ترگمان]پیش از بازی در ۲ آوریل در هفت دور ضربه زنی، هشت بازی برگشت هشت - بر پشت یک جواهر ۱۳ - بر جای گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Many statistical analysts point to Wang's curiously low strikeout rate and can't fathom his success as being anything less than an aberration.
[ترجمه گوگل]بسیاری از تحلیلگران آماری به نرخ عجیب و غریب ضربات وانگ اشاره می کنند و نمی توانند موفقیت او را چیزی کمتر از یک انحراف تصور کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تحلیلگران آماری به وانگ با نرخ پایین strikeout اشاره می کنند و نمی توانند موفقیت او را به عنوان چیزی کم تر از یک محرک جبری درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. TC_SO_ABLE Supports strikeouts, which indicates the device can strikeout device fonts. If this bit is not set, GDI creates strikeouts for device fonts.
[ترجمه گوگل]TC_SO_ABLE از خط‌ها پشتیبانی می‌کند، که نشان می‌دهد دستگاه می‌تواند فونت‌های دستگاه را حذف کند اگر این بیت تنظیم نشود، GDI خط‌هایی را برای فونت‌های دستگاه ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]TC از strikeouts پشتیبانی می کند، که نشان می دهد دستگاه می تواند قلم های دستگاه را خنثی کند اگر این بیت تنظیم نشده باشد، GDI strikeouts را برای قلم های دستگاه ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Bold, italic, underline and mixes. Teletype, replaceable, strikeout.
[ترجمه گوگل]پررنگ، مورب، زیر خط و ترکیب تله تایپ، قابل تعویض، خط کش
[ترجمه ترگمان]سیاه، ایتالیک، زیرخط و mixes قابل تعویض، قابل تعویض، قابل تعویض
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Controls whether to show the underline, strikeout, and font color selections.
[ترجمه گوگل]کنترل می کند که آیا زیر خط، خط خطی، و انتخاب رنگ فونت نشان داده شود
[ترجمه ترگمان]کنترل ها نه برای نشان دادن the، strikeout، و انتخاب رنگ قلم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. He strikeout couple of times. Well. I said it before, he is having a good time. He is really in the zone right now.
[ترجمه گوگل]او چند بار ضربه می زند خوب قبلا هم گفتم او خوش می گذرد او واقعاً در حال حاضر در منطقه است
[ترجمه ترگمان] اون چند بار بهم زنگ زد خب قبلا هم این را گفتم، او اوقات خوبی را می گذراند اون الان واقعا تو منطقه - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. His 21 errors were a tad high but not nearly as worrisome as his 127 strikeouts.
[ترجمه گوگل]21 خطای او کمی زیاد بود اما به اندازه 127 ضربه او نگران کننده نبود
[ترجمه ترگمان]۲۱ خطای او نسبتا بالا بود، اما به اندازه ۱۲۷ strikeouts او نگران کننده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Perhaps the most agreed upon, and at the same time least understood, symbol is K for a strikeout.
[ترجمه گوگل]شاید بیشترین مورد توافق و در عین حال کمتر درک شده، نماد K برای ضربه زدن باشد
[ترجمه ترگمان]شاید the مورد توافق و در عین حال بفهمند که علامت K برای یک strikeout است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Does he need a home run so bad that he should risk the high probability of a strikeout?
[ترجمه گوگل]آیا او به یک بازی خانگی به قدری بد نیاز دارد که احتمال حمله را به خطر بیندازد؟
[ترجمه ترگمان]آیا او به یک خانه خیلی بد نیاز دارد که ریسک بالای یک strikeout را به خطر بیاندازد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باطل کردن (فعل)
abrogate, annul, cancel, override, undo, invalidate, void, frank, derogate, dispense, frustrate, disannul, invalid, quash, strike out

از بازی خارج شدن (فعل)
strike out

وارد عمل شدن (فعل)
strike out

تخصصی

[ریاضیات] حذف کردن

انگلیسی به انگلیسی

• go out; beat, harm; swim with vigor
out that is called after a batter has made three strikes (baseball); strikethrough, method of highlighting text by placing a line through the characters (computers, printing)

پیشنهاد کاربران

معنی سوم دیکشنری لانگمن srike بعنوان فعل - - -
🔹 1. if something strikes you
= وقتی چیزی به ذهن میاد، متوجهش می شی، یا حس می کنی مهم/جالبه.
English meaning: to suddenly think of something, notice it, or realize it.
...
[مشاهده متن کامل]

فارسی: به ذهن رسیدن / به فکرت خطور کردن / متوجه شدن / دریافت کردن.
مثال ها:
1. A rather worrying thought struck me.
👉 یک فکر نگران کننده به ذهنم رسید.
( خیابونی: یهو یه فکر بد اومد تو سرم. )
2. The first thing that struck me was the fact that there were no other women present.
👉 اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که هیچ زن دیگری حضور نداشت.
( خیابونی: اولش زدم تو شوک که چرا هیچ زنی اونجا نیست. )
3. It struck her that losing the company might be the least of her worries.
👉 به ذهنش رسید که از دست دادن شرکت شاید کمترین نگرانی اش باشد.
( خیابونی: یهو فهمید شرکت از دست بره هم بدتر از این چیزا نیست. )
4. You can’t help being struck by her kindness.
👉 نمی توانی تحت تأثیر مهربانی او قرار نگیری.
( خیابونی: نمی شه از مهربونیش قاطی نکنی. )
- - -
🔹 2. strike somebody as ( being ) something
= به نظر رسیدن، ظاهری یا کیفیت خاصی داشتن.
English meaning: to give someone a particular impression.
فارسی: به نظر آمدن / جلوه کردن.
مثال ها:
1. His jokes didn’t strike Jack as being very funny.
👉 جوک هایش به نظر جک چندان خنده دار نبود.
( خیابونی: جوکاش به نظر جک اصلاً خنده دار نیومد. )
2. It struck me as odd that the man didn’t introduce himself before he spoke.
👉 برایم عجیب بود که آن مرد قبل از صحبت خودش را معرفی نکرد.
( خیابونی: برام خیلی عجیب بود طرف قبل حرف زدن نگفت کیه. )
- - -
✨ فرق دو ساختار:
strike sb / it strikes sb that … → وقتی یه ایده، حقیقت یا نکته ای یهو به ذهن می رسه.
strike sb as ( adj. /being sth ) → وقتی چیزی �به نظر� تو دارای یه ویژگی خاص میاد.

🔹 3. [always adverb/preposition] to start walking/swimming in a particular direction
English meaning: حرکت کردن به یک سمت مشخص، اغلب با عزم یا انرژی.
فارسی: راه افتادن / به سمت خاصی حرکت کردن ( با اراده ) .
...
[مشاهده متن کامل]

مثال جمله:
English: She struck out for the side of the pool.
فارسی رسمی: او به سمت لبه ی استخر شنا کرد.
خیابونی: زد به آب، مستقیم رفت سمت لبه ی استخر.
- - -
🔹 4. strike out on your own
English meaning: شروع به کاری یا زندگی مستقل کردن، بدون تکیه به دیگران.
فارسی: مستقل شدن / روی پای خود ایستادن / زندگی یا کار مستقل شروع کردن.
مثال جمله:
English: After college, he struck out on his own and started a business.
فارسی رسمی: پس از دانشگاه، او زندگی مستقل خود را آغاز کرد و کسب وکاری راه انداخت.
خیابونی: بعد دانشگاه دیگه مستقل شد، واسه خودش بیزنس زد.
- - -
✅ پس:
strike out جهت = حرکت کردن با عزم ( مثل شنا یا پیاده روی ) .
strike out on your own = مستقل شدن، زندگی یا کار خودتو شروع کردن.

🔹 معنی دقیق
English ( informal, esp. US ) :
To strike out = to fail completely, especially in trying to achieve something ( like impressing someone, dating, or succeeding at a task ) .

...
[مشاهده متن کامل]

فارسی:
�strike out� یعنی شکست خوردن / به هدف نرسیدن ( خصوصاً در موقعیت های اجتماعی یا عاشقانه ) .
- - -
🔹 معادل های فارسی
رسمی:
شکست خوردن
ناموفق بودن
محاوره ای:
ضایع شدن
بدجوری سوتی دادن
کارم نگرفت
رد شدم
- - -
🔹 مثال ها
1. Dating / Relationships
English: ‘Did she say she’d go out with you?’ ‘No, I struck out. ’
فارسی رسمی: �گفت باهات بیرون میاد؟� – �نه، شکست خوردم. �
خیابونی: �گفت میاد بیرون؟� – �نه بابا، ضایع شدم!�
- - -
2. Job Interview
English: I struck out at the interview and didn’t get the job.
فارسی رسمی: در مصاحبه شکست خوردم و کار را نگرفتم.
خیابونی: تو مصاحبه رد شدم، کارو ندادن بهم.
- - -
3. Sports
English: He struck out three times in yesterday’s game.
فارسی رسمی: او در بازی دیروز سه بار strike out شد ( در بیسبال: توپ را نزد ) .
خیابونی: دیروز سه بار تو بیسبال سوتی داد، توپ نخورد به چوبش.
- - -
4. Business / Projects
English: They tried to launch a new product, but it struck out.
فارسی رسمی: آن ها تلاش کردند محصول جدیدی عرضه کنند، اما شکست خورد.
خیابونی: محصول جدیدو آوردن، ولی نگرفت، افتضاح شد.
- - -
5. Social Situation
English: I tried to tell a joke, but I totally struck out.
فارسی رسمی: سعی کردم لطیفه ای بگویم، اما کاملاً ناموفق بودم.
خیابونی: خواستم جوک بگم، بدجوری ضایع شدم، کسی نخندید.
- - -
🔹 نکته
فعل strike out چند معنی داره:
1. Law: خط زدن / حذف کردن ( دادگاه ) .
2. Sports ( baseball ) : سه strike → بازیکن حذف میشه.
3. Informal life: شکست خوردن، ضایع شدن.

🔹 معنی دقیق
English ( Law ) :
To strike something out = to officially state that something ( like evidence, a statement, or a claim ) is not valid and cannot be used in court.
فارسی:
...
[مشاهده متن کامل]

�strike out� در حقوق یعنی باطل اعلام کردن / حذف کردن مدرک یا ادعا به طور رسمی، به خصوص در دادگاه.
- - -
🔹 معادل های فارسی
رسمی:
حذف کردن از پرونده
غیرقابل استناد اعلام کردن
ابطال کردن
رد کردن
محاوره ای:
از پرونده خط زدن
گفتن این مدرک به درد دادگاه نمی خوره
انداختنش دور
- - -
🔹 مثال ها
1. Court Evidence
English: The judge struck out the witness’s statement as inadmissible.
فارسی رسمی: قاضی اظهارات شاهد را به دلیل غیرقابل پذیرش بودن حذف کرد.
خیابونی: قاضی گفت حرفای شاهد به درد نمی خوره، خطش زد.
- - -
2. Civil Law
English: The claim was struck out because it was filed too late.
فارسی رسمی: دادخواست به دلیل دیر ثبت شدن باطل اعلام شد.
خیابونی: شکایتو گفتن دیر آوردی، انداختنش دور.
- - -
3. Criminal Case
English: The evidence was struck out of the record.
فارسی رسمی: مدرک از پرونده حذف شد.
خیابونی: مدرکو کلاً از پرونده خط زدن.
- - -
4. Appeals
English: His appeal was struck out by the court.
فارسی رسمی: دادگاه تجدیدنظر او را رد کرد.
خیابونی: دادگاه گفت تجدیدنظرش قبول نیست، انداختنش بیرون.
- - -
5. Administrative Law
English: The tribunal struck out parts of the complaint.
فارسی رسمی: دادگاه بخشی از شکایت را حذف کرد.
خیابونی: نصف شکایتو گفتن به درد نمی خوره، خطش زدن.
- - -
🔹 اصطلاحات و collocations مرتبط
strike out a claim → شکایت را رد کردن
strike out evidence → مدرک را غیرقابل استناد اعلام کردن
inadmissible evidence → مدرک غیرقابل پذیرش در دادگاه
dismiss a case → پرونده را مختومه کردن / رد کردن

به و وضعیتی گفته می شود که چوب زن ( batter ) سه بار در پرتاب ها ( strikes ) ناموفق عمل کرده و به همین دلیل از بازی خارج می شود.
در خیاطی، به معنی انتقال الگو از کاغذ به پارچه با استفاده از صابون خیاطی و آماده کردن پارچه برای برش می باشد.
شکست خوردن
در مسیری حرکت کردن
وارد عمل شدن
حمله کردن، زدن، یا کلمات بد به کار بردن با فرد یا افراد
دامپزشکی و علوم دامی
حمله گربه ماده به نر بعد از جفت گیری ( 77% )
خط زدن چیزی نوشته شده
شکست خوردن یا شکست دادن
موفق نشدن
شروع به انجام کاری جدید و متفاوت
سعی به زدن کسی یا عکس العمل نشون دادن
شروع به رفتن به سمت جایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)