strike a blow

جمله های نمونه

1. They occupied the city without striking a blow.
[ترجمه گوگل]آنها بدون ضربه ای شهر را اشغال کردند
[ترجمه ترگمان]شهر را بدون ضربه زدن به شهر اشغال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They struck a blow for freedom.
[ترجمه ف] آنها برای آزادی حرکتی ( جنبشی ) انجام دادند.
|
[ترجمه گوگل]برای آزادی ضربه ای زدند
[ترجمه ترگمان] اونا یه ضربه به آزادی زده بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He struck a blow against being submitted to the enemy.
[ترجمه گوگل]او ضربه ای به تسلیم شدن در برابر دشمن زد
[ترجمه ترگمان]ضربه محکمی به دشمن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They won the game without striking a blow.
[ترجمه گوگل]آنها بدون ضربه ای بازی را بردند
[ترجمه ترگمان]بازی رو بدون ضربه زدن برنده شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He felt that they had struck a blow for democracy.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که آنها ضربه ای به دموکراسی زده اند
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که آن ها را به خاطر دموکراسی فرا گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The judge's ruling has struck a blow for racial equality.
[ترجمه گوگل]حکم قاضی ضربه ای به برابری نژادی وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]حکم قاضی برای برابری نژادی ضربه زده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By their action, they struck a blow for democracy.
[ترجمه گوگل]آنها با عمل خود ضربه ای به دموکراسی زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها با اقدام خود ضربه ای به دموکراسی وارد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her resignation has struck a blow against the company's plans for expansion.
[ترجمه گوگل]استعفای او ضربه ای به برنامه های شرکت برای توسعه وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]استعفای او ضربه ای به برنامه های توسعه این شرکت زده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's time we struck a blow for women's rights.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که ضربه ای به حقوق زنان بزنیم
[ترجمه ترگمان]وقتش است که به حقوق زنان ضربه بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He struck a blow which threw her to the floor.
[ترجمه گوگل]او ضربه ای زد که او را روی زمین انداخت
[ترجمه ترگمان]ضربه ای به او زد که او را به زمین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He struck a blow against slavery.
[ترجمه گوگل]او ضربه ای به بردگی زد
[ترجمه ترگمان]ضربه محکمی به برده داری زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some one ought to strike a blow for women and show this vain man that he was utterly resistible!
[ترجمه گوگل]یکی باید ضربه ای به زنها بزند و به این مرد بیهوده نشان دهد که کاملاً مقاوم است!
[ترجمه ترگمان]یک نفر باید برای زن ها ضربه بزند و این مرد بی هوده را نشان دهد که او کام لا فریب است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were certainly striking a blow for short people.
[ترجمه گوگل]آنها مطمئناً ضربه ای به افراد کوتاه قد می زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها مطمئنا برای افراد کوتاهی ضربه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Suddenly Packer struck a blow that rendered his victim unconscious.
[ترجمه گوگل]ناگهان پکر ضربه ای زد که قربانیش را بیهوش کرد
[ترجمه ترگمان]ناگهان کسی ضربه ای به او زد که قربانی را بی هوش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• land a hit, strike, make contact with a punch

پیشنهاد کاربران

strike a blow for : به قصد حمایت از چیزی جانفشانی/سینه سپر/تحمل رنج و غیره کردن
strike a blow to/at/against : تاثیر بد روی/علیه/در چیزی داشتن یا گذاشتن
کاری را ب قصد حمایت انجام دادن
طرفداری کردن
Strike a blow for sth
آستین بالا زدن برای انجام کاری
ضربه زدن

بپرس